« خورشید حقیقت در حدیقه » (ازدكترمريم حسيني )

سنایی مطابق روایت مقدمة نسخة کامل کتاب خود را به پارسی فخری نامه و به عربی حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه می نامد. سه واژه شریعت، طریقت و حقیقت در عنوانی که شاعر خود برای کتاب برگزیده است راهنمای رسیدن به حرکت محورهای مختلف کتاب به سوی مرکز است.

کتاب با ابیاتی در توحید و معرفت حق تعالی آغاز می شود. این آغاز با مخاطبه و گفتگوی با او (حق) لحنی دیگرگون می پذیرد. یاد کرد نام های بزرگ پروردگار، ذکر تعدادی از صفات و اشاره به صنع و فعل او، با آفرین برآفریننده و یکتای جهان همراه می شود. فصل « معرفت » ابیاتی در باب عجز آدمی در شناخت خداوند را در بر دارد و فصل های « تنزیه » و « تقدیس » خبر از نوع نگاه حکیمانه شاعر به پروردگار دارد. پس از بخش معرفت و توحید حرکت پویای کتاب آغاز می شود. فصول طلب، درجات، هدایت و مجاهدت راه حرکت به سوی شاهراه، حقیقت را که در انتهای آن « مطلوب » است نشان می دهد و طریق گام نهادن را زدودن آینة دل می داند.

صحبت از صنع و فعل حق را، طرح مبحث « نظام احسن » همراهی می کند. آفرینش جهان به بهترین شکل ممکن یکی از موضوعات مورد توجه شاعراست که پیش از وی غزالی نیز در کتاب « احیاء علوم الدین » و کتاب « الاملاء فی اشکالات الاحیاء » از آن سخن گفته است. این مبحث با نقل داستان ابله و شتر به نهایت سادگی و ایجاز بیان می شود.

فصل دربارة فعل الهی با ابیاتی دربارة شناسندگان ادامه می یابد. توصیف عاشقان حضرت الهی و جانبازان طریق وی در ابیات 210 تا 230 کتاب آمده است که با لحن وعظ و اندرز شاعر در پایان فصل دنبال می شود.فصل « تسلیم » با داستان ابراهیم خلیل در منجنیق و گفتگو با جبرئیل همراه می شود.

دنبالة بحث وصف عاشقان و کشتگان درگاه الهی است و صفت آنان  است که کمر بندگی حق بربسته اند و دل از چون و چرا جدا کرده اند و چون ابراهیم داغ نمرود را به باغ مبدّل می کنند.

فصول کتاب با عناوین « قدمت » و « ابداع » و « کرامت » و « فقر » و « بی نیازی » و «تضرّع »،  « ذکر »، « عدم »، « شکر »، « قهر و لطف » و « علم »، « رزق » « محبت »، «تجرید »، «تعلیم سالک» و « توکل» پی گرفته می شود. عناوینی که در ربع منجیات کتاب احیاء علوم الدّین غزّالی نیز دیده می شود.

فصل « تعبیر خواب » که در نسخه های جدیدتر افزایشی بس قابل توجه دارد یکی از فصولی است که با دقیق تر شدن در ابیات آن و با نظر به دیدگاه سنایی در مورد خواب و تعداد محدود این ابیات در قدیم ترین نسخه های خطی معلوم می شود که شاعر به هیچ وجه قصد نوشتن فصلی در تعبیر خواب ندارد. بلکه این فصل کاملاً در جای خود و در توالی ابیات دیگر است.

شاعر پس از ذکر مقدماتی در شرح اصطلاحات و تعبیرات عارفان به « نماز »  می پردازد. نگاه تازة شاعر به نماز یادآور نگرش خاص امام محمد غزالی در این فصل از کتاب « عبادات » به نماز است. توجه به باطن دین و عمق و حقیقت آن محور اساسی و اصلی تفکر اهل باطن است که همواره از دین مغز آن را جسته اند و خواسته اند و سنایی به پیروی از طریق اهل طریقت، حقیقت نماز را می جوید. « دعا » و « مناجات » از ارکان اسلامی طریقت است که غزالی نیز در کتاب خود به آن پرداخته است.

پس از آن سلسله فصولی دربارة کلام الهی و قرآن می آید. ساختار این فصول شباهت فوق العاده ای با فصولی با همین عنوان در کتاب « احیاء علوم الدین » غزالی دارد. ذکر « جلال قرآن »، «سرّ قرآن »، « اعجاز قرآن »، « هدایت قرآن »، ذکر « حجت قرآن » و تلاوت و سماع آن نام عناوین فصول « حدیقه » و همینطور « احیاء علوم الدین » غزالی است.

پس از فصل قرآن، فصلی دربارة آدم علیه السلام اوّلین انسان و پیامبر می آید و از انبیاء و مرسلین به توالی یاد می شود تا اینکه سنایی به دورة فترت ما بین عیسی مسیح و محمّد رسول ا... توجه  می کند و به ترسیم وضع جهان و جهانیان در این زمان می پردازد و پس از آن وارد نعت نبی اکرم(ص) می شود. و پس ازآن فصلی در باب معراج حضرت می سراید که بعد از او چون سنّتی مورد توجه بعضی شاعران چون نظامی و عطّار و سعدی قرار می گیرد.

آنچه در باب ترتیب حمد و مدح در ستایش نامه ها در مقایسه با دیگر کتاب ها قابل ملاحظه است اینکه سنایی پس از ستایش حضرت علی (ع) ذکر حمد و ثنای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و پس ازآن امام ابوحنیفه و شافعی را می آورد و این اوّلین حرکت در جهت در کنار هم نشاندن مذاهب مختلف اسلامی است. بی تعصّبی در دین آموزة مهمی است که در این بخش از حدیقه می توان آموخت.

فصل « زهد » و «متابعت هوا » دو فصلی است که در پی طرح مسأله تعصّب دینی می آید و ربطی به مسأله زهد و هوی پرستی ندارد و از اینجا روشن می شود که عناوین گمراه کننده متن یکی از عوامل و موجبات درک نادرست ابیات حدیقه سنایی شده است.

از بیت شماره 1748 فصل در ستایش علم و عالم و طلب علم می آید که تا شماره 1906 که فصل ستایش عقل و عاقل و معقول است ادامه می یابد. عنوآن های مرید و مراد، قبول عوام و جدّ و هزل عنوآن های فرعی هستند که جز به بیراهه کشاندن خواننده وظیفه دیگری ندارد. حکایت ابله و حیز، قاضی و طایفة عوام، شبلی و جنید و زنگی بغدادی همه به نوعی خود را به فضای روایی کتاب نزدیک می کنند.

بیت 1891 که اولین بیت فصل « درجدّ و هزل » است تنها بیتی است که دربارة جدّ و هزل سروده شده و کاتبان به مناسبت این تک بیت، فصل را فصل جدّ و هزل نامیده اند.

فصل ستایش عقل از بیت 1905 آغاز و تا بیت 2024 ادامه می یابد.

از بیت شماره 2024 کتاب با عنوان « در نفس کل گوید و پیوستن به عقل و معرفت » تا بیت 2080 فصولی در باب روح حیوانی و روح انسانی می آید و شاعر دربارة آفرینش جهان و انسان سخن می گوید.

به دنبال یک سری مقدمات فصلی با عنوان « تشبیه شب » می آید که طی آن شاعر فضای لازم را برای عالم تاریکی و خواب فراهم می آورد. در دامنة یک شب ظلمانی سنایی که خود راوی داستان هم هست از سمت مشرق نور صبحگاهی را می یابد که پیر را در دامن خود دارد و پیر صبح به خیر گویان به سلام شاعر می آید و پس از ابیاتی در وصف پیر، گفتگوی پیرو سنایی آغاز می شود که یادآور ملاقات « حی بن یقظان »، قهرمان نخستین داستان رمزی فارسی با سالک است که نوشتة ابن سیناست و در طی آن سالک با پیر دیدار می کند و بین این دو پرسش ها و پاسخ هایی رد و بدل می شود.

این داستان واسطه العقد کتاب حدیقه است.

پس از این داستان ابیاتی در مذمت شهوت راندن آمده است که با پیغام پیر مناسبت دارد و خود آغازی است برای فصلی در نکوهش شاهد بازی که تا فصل شرع و شعر ادامه می یابد. ابیات در مذمت شاعران یاوه گو ادامه می یابد تا به هجو مردم عامی می انجامد که سنایی در اینجا به آز و حرص و طمع ایشان اشاره و آنان را هجو می کند.

فصول بعدی امر و نهی هایی در زمینة پاره ای از مهلکات دنیوی است. بخل، شرابخواری، حرص و شهوت و خشم، لقمة حرام، دوستی درم گانه، در نکوهش خورش و پوشش این جهانی، بددلی، کم خوردن و بسیار خوردن، در خمر ناخوردن، مذمت آز و حرص و بیهوده خندیدن. عناوین مباحث این بخش کتاب سنایی شباهت قابل توجهی به کتاب « مهلکات » غزالی دارد.نکوهش این جهان، نکوهش حرص و شهوت و آز و سپس مذمت خویشان، بندهای بعدی کتاب است که به نکوهش چرخ و دوازده برج هم می انجامد.

دو فصل شوق و عشق پایان بخش اصلی کتاب است. آنجا که سالک با براق شوق به وادی عشق پا می نهد. وادیی که مخصوص رسیدگان است. شوق و عشق دو بخش خواندنی کتاب حدیقه اند. شاعر، سالک و مشتاق را بر براق شوق سوار می کند تا چون مصطفی از طبقات عالم تاریک بگذرد و راه به سوی نورو نور الانوار بیابد و به معراج خود برسد. در این مسیر ابراهیم خلیل آب زن راه راست و جبرئیل مقرعه زن، مصطفی بر وی سلام می دهد و براق تندتر از باد به سوی وادی عشق می تازد تا به دلبر جانربا و سرّنمای عشق رسد. عشقی که چون بتابد دیگر مرگی نخواهد بود. عشقی که ملک الموت مرگ است و دولت جاویدان عطا می کند. عشقی که برتر از عقل و جان است و چون « لی مع ا... » رسول ا...، وقت مردان حق است.

در نسخة بغدادلی وهبی مدح سلطان بهرامشاه و فرزندش دولتشاه در بخش آخر کتاب آمده است، در حالی که در سایر نسخ این بخش جلوتر آمده و پس از ستایش بزرگان قرار گرفته است. در میان ابیات ستایش سلطان حدود بیست بیت وجود دارد که در آن سنایی صفت عدل و داد سلطان می کند و تقریباً در تمام ابیات آن بخش الزام واژه « عدل »، « داد » یا « انصاف » کرده است.

در پایان بخش نیز شاعر باز از عدل و انصاف سخن به میان می آورد و پادشاه را به آن می خواند و پس از این ابیات، هفت حکایت بدیع از احوال احنف قیس و انوشیروان و هشام و امین و کسری می آورد و هشام و امین و کسری می آورد تا پادشاه را عادلی آموزد و از ستمکاری بر کنار دارد و در ادامه نیز در طی ابیاتِ حکایات، سنایی  تلاش می کند تا آیین پادشاهی و سروری به عدل را پوشیده به شاه بیاموزد.

در ابیات پایانی نسخه بغدادلی وهبی ابیاتی خطاب به سلطان و در انذار وی آمده است که در هیچیک از نسخه های خطی دیگر به چشم نمی خورد. در این ابیات شاعر با لحنی تند به سلطان تاخته است و او را از عقاب و عقوبت دوزخ می ترساند.

پایان کتاب با ابیاتی در عذر خدمت پادشاه و حسب حال شاعر و وصف کتاب و سپاس و تشکر از قاضی احمد پایان می یابد. وی در آخرین سطور کتاب خود لازم می داند از دوستی که او را در روزگار تنهایی و تنگدلی و تنگدستی دریافته، سپاس و ستایشی در خور نماید. سنایی در حق وی دعا می کند و اقبال پایدار وی را از خداوند مسألت دارد.

                                                     برگرفته از مقدمه حدیقه سنایی تصحیح دکتر مریم حسینی