تنها اثر چاپ نشده اسماعيل فصيح با عنوان زندگي من
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين داستاننويس پيشكسوت 25 تيرماه سال گذشته در سن 75سالگي در بيمارستان شركت نفت درگذشت و نتوانست كتاب خاطراتش را كه خيلي دوست داشت تا شاهد انتشارش باشد، ببيند.
كتاب خاطرات فصيح با عنوان «زندگينامهي من» اين روزها در مرحلهي حروفچيني نهايي قرار دارد.
مدير انتشارات پيكان كه مسؤوليت انتشار اين كتاب را دارد، در اينباره ميگويد: «زندگينامهي من» حروفچيني ميشود و پس از ويراستاري نهايي، براي دريافت مجوز چاپ به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي فرستاده خواهد شد.
علي علمي با بيان اينكه زمان دقيق ارسال اين كتاب براي كسب مجوز مشخص نيست، دربارهي علت طولاني شدن مرحلهي آمادهسازي كتاب اظهار ميكند: با فوت اسماعيل فصيح، كار انتشار كتاب خاطرات زندگي او با مشكل مواجه شد؛ ولي با پي گيريهاي همسرش، كار ادامه پيدا كرد. در مرحلهاي هم ما در تنظيم و ويرايش خاطرات، به مشكلاتي برخورديم كه با مشورت و مساعدت همسر ايشان، برطرف شد.
همچنين فرح عدالت - همسر زندهياد فصيح - دربارهي انتشار اين كتاب به ايسنا ميگويد: به هر حال، كارها بايد به نوبت انجام شود. ناشر تلاش خودش را براي انتشار اين كتاب ميكند؛ ولي نبايد توقع داشت كه به اين زوديها چاپ شود.
او ميافزايد: ناشر دربارهي بخشهايي از كتاب با من مشورت كرد و در نهايت تصميم گرفتيم قسمتهايي را كه به موضوعات تاريخي ميپردازد و به خاطرات زندگي همسرم ربطي ندارد، حذف كنيم.
به گفتهي او، از فصيح كتاب ناتمامي باقي نمانده و اين كتاب تنها اثر چاپنشدهي اين نويسنده است كه آنرا با وجود ناتواني جسمي، به اصرار برخي از دوستانش، نوشت و خيلي دوست داشت تا انتشارش را ببيند؛ اما نشد.
كتاب يادشده پنج بخش را دربر ميگيرد؛ كتاب اول تا كتاب پنجم. چهار كتاب اول، زندگينامهي فصيح با بخشهاي قبل از سفر به آمريكا، سفر به آمريكا، برگشت به ايران و نويسندگي به شكل حرفهيي است و كتاب پنجم مقالههايي را از نويسندگان مختلف دربارهي آثار او و نقد آنها شامل ميشود.
اسماعيل فصيح ـ رماننويس و مترجم ـ دوم اسفندماه سال 1313 در محلهي درخونگاه تهران (شهيد اكبرنژاد فعلي، نزديك بازار تهران) متولد شد. به گفتهي خودش، بچهي چهاردهمي يا شانزدهمي يك كاسب چهارراه گلوبندك است. دوران تحصيلات ابتدايي را كه حدودا تا پايان جنگ جهاني دوم در ايران طول ميكشد، در دبستان عنصري گذراند و سپس در دبيرستان رهنما به تحصيل پرداخت. آن زمان با دوران دكتر محمد مصدق مصادف بود كه در ازاي دريافت مبلغ 50 يا 100 تومان، برگهي معافي ميدادند و او هم بدين ترتيب، معافياش را گرفت و با بقيهي پولي كه از پدرش به او رسيده بود، براي ادامهي تحصيل به آمريكا رفت.
سال 1961 در شهر مزولا به دانشگاه مانتانا ميرود و مدرك ادبيات انگليسي ميگيرد و همانجاست كه ارنست همينگوي - نويسندهي معروف آمريكايي - را ميبيند و با وي گپي دوستانه و كوتاه ميزند. سپس به دانشگاه ميشيگان ميرود؛ اما به دلايلي مقطع كارشناسي ارشد را نيمهكاره رها ميكند و به تهران ميآيد و بعد از پنج، شش ماه وارد صنعت نفت ميشود. در سال 1342 به مؤسسهي انتشاراتي فرانكلين ميرود و همراه با نجف دريابندري، با استخدام در شركت ملي نفت با صادق چوبك آشنا ميشود. سال 1346 اوين رمانش را با عنوان «شراب خام» مينويسد و پيشنويسش را به دريابندري ميدهد و سال 1347 آن را منتشر ميكند.
فصيح در سال 1359 با سمت استاديار دانشكدهي نفت آبادان بازنشسته شد. اين نويسنده در سه حوزهي رمان، مجموعهي داستان و ترجمه كار كرده است.
رمانهايش عبارتاند از: شراب خام (1347)، دل كور (1351)، داستان جاويد (1359)، ثريا در اغما (1363)، درد سياوش (1364)، زمستان 62 (1366)، شهباز و چغدان (1369)، فرار فروهر (1372)، بادهي كهن (1373)، اسير زمان (1373)، پناه بر حافظ (1375)، كشتهي عشق (1376)، طشت خون (1376)، بازگشت به درخونگاه (1377)، كمدي تراژدي پارس (1377)، لاله برافروخت (1377)، نامهاي به دنيا (1379)، در انتظار (1379)، گردابي چنين حايل (1381) و تلخكام.
مجموعههاي داستان: خاك آشنا (1349)، ديدار در هند (1353)، عقد و داستانهاي ديگر (1357)، برگزيدهي داستانها (1366) و نمادهاي مشوش (1369).
و ترجمهها: وضعيت آخر، بازيها، ماندن در وضعيت آخر، استادان داستان، رستمنامه، خودشناسي به روش يونگ، تحليل رفتار متقابل در رواندرماني و شكسپير.