جنگ رستم واسفنديار
جنگ رستم و اسفندیاربيش از هر جنگ دیگر شاهنامه جنگ معنوی است. برخورد 2 عالم طبیعت و عالم درون است. هر دو پهلوان نماینده دو تیره و گروه هستند هر 2 جنگاور، بزرگ ترین جنگاوران زمان متعلق به یک تمدن و کشور، هر دو در صف نیکی شمشیر زده اند. یکی جوان است و یکی پیر.
حرف بر سر آزادی و اسارت است. جان و جوهر تراژدی رستم را مقاومت تشکیل می دهد. رستم نامورترین و تواناترین فرد دنیای شاهنامه است. رستم نماینده مردم و پرورده تخيل هزاران آدمی زاد است. اسفندیار نماینده اتحاد دین و دولت است.
جنگ های رستم یا ناظر به کسب نام بوده یا دفع ننگ، بند برای رستم به معنی اسارت ابدی است.
براي رستم سه راه وجود دارد: بند، کشته شدن، کشتن.
مگو بند کز بند عاری بود، مرگ در شاهنامه بدترین پتياره است. اگر رستم کشته شود همه خویشان و حتی سيستان نابود خواهد شد . هم چنین مرگ به منزله میدان خالی کردن جمیع کسانی است که رستم را تجسم آرمان های خود کرده اند.
کشتن: اسفندیار رویین تن است. چشم و چراغ خاندان كیان است. رستم در خدمت شاهان بود و کشتن اسفندیار نفی تمام گذشته هاست .کشنده اسفندیار به زودی از بین خواهد رفت.
اسفندیار بر فرمان شهر یار متکی است اما رستم این استدلال را قبول ندارد. اومي گوید از هر
شهر یاری نباید اطاعت کرد رستم به گشتاسب اعتقادی ندارد و برای او احترام قائل نیست.
یکی خانوادگی است (که زال و رستم با پادشاهی لهر اسب موافق نبوده است.) در نظر رستم گشتاسب شخصیتي قابل احترام نیست .تنها افتخارش گسترش دین بهی است که به گشتاسب وابستگی ندارد و در حسن نیت او شک است. رستم هر فرمانی را بدون چون و چرا نمی پذیرد. اسفندیار مغرور نیروی روئین تنی خود است. یکی دیگر از موارد اختلاف نو و کهنگی است، در نظر رستم آیین هایی که در روزگاران گذشته آزمایش شده و مورد احترام بوده باید حفظ شود.
چرا اسفندیار در رسیدن به پادشاهی اصرار دارد؟
1. اسفندیار لبریز است از نیروی درونی و غرور و جاه طلبی که ناشی از پهلوانی، جوانی، شاهزادگی و روئین تنی است.
2. با آمدن دین بهی همه چیز نو شده است نظم نو شهریار نو می خواهد.
3. بدعت را خود گشتاسب نهاده که در زمان پدرش خواستار پادشاهی شد.
اسفندیار به دوچیز می نازد:
1. دین بهی، 2. نسب پادشاهی
(عمق اختلاف بین پهلوان و پادشاه در رفتار و سخنان آنان پیداست).
اندیشه رویین تنی کنایه از آرزوی بشر به آسیب ناپذیر ماندن و آرزوی بی مرگی و عمر جاوید است. کهن ترین اثر ادبی برجای مانده حماسه گیل گمش است که عبارت است از چاره ناپذیری مرگ مفهوم دیگر رویین تنی آن است که یکی بتواند برتر از دیگران قرار گیرد. در ادبیات جهان نامرگی به چند تن نسبت داده شده:
1. آخیلوس یونانی (به دست مادرش در آب رودخانه استیکس غوطه ور و روئین تن شدولي پاشنه پایش رویین تن نشد. وی جوشنی داشت ساخته پروردگار آتش و فلزها (وولکن)
اخیلوس بزرگترین پهلوان جنگ تروا است و بر اثر تیر پاریس کشته شد.
2. زيگفریدقهرمان حماسه نيبلونگن اژدهای سهمگینی را می کشدو درخونش غوطه ور می شود . پوست بدنش سفت و سخت می شود و میان دو شانه اش برگی از درخت زیفون افتاده و خون به آن جا نمی رسد
3. بالدر پسر اودین خدای خدایان اسکاندیناوی است . اوخوابی می بیند در مورد مرگ
بانو خدای فریگا از همه موجودات پیمان می گیرد که به او آسیبی نرسانند ایزد بدکاره ای به نام لوکی می فهمد که گیاهی به نام دبق را سوگند نداده اند. او شاخه ای از دبق می برد و به دست ایزدی نابینا( هاتر) می دهد و او پرتاب می کند و او را می کشد.
اسفندیار:
داراي برازندگی،
جوانمرگی، فر ایزدی، گزندپذیری از گیاهی خاص.
درزراتشت نامه آمده است
: زرشت 4 ماده متبرک به 4 نفر داد: 1.
شراب به گشتاسب که چشمانش را به جهان دیگرومينو می گشود 2. بوی گل به جاماسب(
دانایی)3. انار به اسفندیار رویین تن. 3. جامی شیر به پشوتن (زندگی جاوید) انار مظهر فراوانی و باروری است.
بنا بر اساطیر یونان هنگامی که دیونیزوس پسر زئوس به توطئه نامادریش ژونوقطعه قطعه می شود از خونش درخت اناری مي رويد.
در شاهنامه سیمرغ در البرز کوه است و در اوستا بر فراز درختی که بذر همه نهال ها در اوست در میان دریای فراخكرت است به نام wispobish
ویژگی درخت گز
1. محلی بودن در سیستان 2.بلندی و باریکی، 3. بی بار بودن4. خاصیت مرموز الوهی5. سخت جانی و خاصیت طبی.
در مصر قدیم گز یکی از درخت های مقدس او زیریس پروردگار باروری و نعمت است سرسبزی این درخت ضامن سرسبزی و باروری زمین است. در ادبیات سومر ایزد تموز به بوته گز تشبیه شده است.
بدنام ترین پادشاه شاهنامه گشتاسب است که روی کاوس را سفید کرده است.
عیوب گشتاسب پیمان شکنی و دنیا پرستی ،لا ابالی گری، حق ناشناسي، سبک سری و دهن بینی، بی آزرمي ، حرص مال، سنگدلی، حسد
اما در روایات دینی و در زمان گشتاسب زرتشت ظهور می کند اوپشتبیان دین اوست. زرتشت او را فرزند خطاب کرده و همه اش تعریف است.
داستان رستم و اسفندیار از تمایلات ضد زرتشتی سرچشمه گرفته این داستان حاکی از بحران در دستگاه رهبری جامعه نو مذهب ایران است .رستم نماینده آزاد اندیشی در مقابل جمود فکری اسفندیار و نماینده فرمانروایان محلی است که برای حفظ موجودیت خود تلاش می کنند. رستم نماینده نام است (نام: زندگی با آرمان و توقع معنایی از زندگانی)
در كيش مزدایی نجات فردی مطرح نیست فکر رستمی بر ضد همه عوامل و عناصری است که بخواهند معنی را از زندگی بشر بگیرند. مسئله بشریت همان مسئله رستم است. تيره فکر رستم قلمروش حیثیت انسانی است. یک دلیل این که اندیشه رستم مرز خاکی ندارد. نبرد با اسفندیار است. (چون ارزشها در خطر افتاده جنگ می کند.)
رستم در دو دوره از زندگی خود دو نوع مبارزه می کند یکی با آز و دیگری و دیگری با تعصب
(آز همدست اهریمن و دشمن اهورا است.)
نبرد رستم با آز افراسیابی است و آز درون که آدمی را از شناخت آزادی باز می دارد. پیکار رستم با تعصب است.
چرا رستم و خانواده او از نظر دین مزديسنا مطرودند. جهان پهلوان جنبه ی معترض و مقاوم روح بشر را در خود منعکس می کند که با شریعت میانه خوشی ندارد. به خصوص دین بهی با ماهیت اشرافی اش آماده نبود که جوابگوی نیازهای اکثریت باشد و بدین گونه برخورد به وجود می آید.
1. پهلوان از نظر دین عنصر مطلوبی نیست ولی برای غلبه بر اهریمن نمی توان از او بی نیاز بود.
2.پهلوان وزنه متعادل کننده ای است در کنار پادشاه خوب
علت نامطلوب بودن پهلوان غرور و منی اوست. پهلوان از نیروی جسمی و روحی و حيثيتي برخوردار است و هموزن پادشاه است. پهلوانان اولیه یا نسب ایزدی داشتند یا از فر برخوردار بودند. پهلوان در معرض فریب خوردن است.
رستم شبیهی دارد وآن سیاوش است .سياوش در برابر سه آزمایش قرار می گیرد سودابه با پتيارگيش طهارت او را می آزماید. پدرش کاووس خردمندی او را و افراسیاب بزرگواری او را
وي پاسخ نیاز دوم بشر یعنی شهادت و ایثار است.
پیوند و اشتراک بین سیاوش و رستم
رستم آموزگار سیاوش است. مشاور و راهنمای او در لشکركشي به توران است. نخستین کسی است که کمر به کین خواهی او می بندد.
تیره اسفندیاری فکر دارای دو خصوصیت است: 1. به کار بردن دین برای برخوداری از دنیا
2. ناهمسازی وسیله و هدف
اندیشه اسفندیاری از اعتقاد قوت می گیرد. انعطاف و تحجر جز این اعتقاد است. هر چه از دین موافق خواسته هاي آنهاست خوب است.
این فکر خویشاند فکر عامه قرار می گیرد که به ساده لوحی گرایش دارد و این به نفع فرمانروایان است. این فکر نجات خود را در طاعت می بیند. در نظام های متکی به تشرع راه های نفوذ در دین:
1. خریدن روحانیون، 2. تقویت خرافات دینی در برابر اصول، 3. لوث کردن مقاومت های دینی با تهمت بدعت گذاری در دین.
تيره گشتاسبي فكر
گشتاسب نماینده فکر بی قلب هاست که خواسته هایشان به هر قیمتی باید تحقق یابد. گشتاسب حتی دین بهی را به طمع کسب مواهب دو جهان می پذیرد آز بي انتهاست. آنان قائل به رسالتی بوده اند و اعمال خود را با دین توجیه می کرده اند. بر فرد روح جاه طلبی چیره است تا سودپرستی و بر گروه سودپرستی غالب است.
کتایون
مادر اسفندیار، ندای احساس است .در متون اسلامی نام دیگر او ناهيد است و در روایات پهلوی و اوستا هوتوس. این داستان از یک داستان کهن هخامنشی گرفته شده یا ملکه موزازن فرهاد چهارم اشکانی که کنيزی رومی بوده است.
پشوتن: ندای عقل. هم دوست و هم دشمن بر او توافق دارند. یکی از کسانی است که در موعود زرتشتی برانگیخته خواهند شد تا سوشیانت را یاری دهند.
جاماسب:همدست پادشاه. طبق روایات دینی داناترین فرد زمان. بعد از زردشت ریاست کیش را برعهده دارد.
بهمن پسر اسفندیار. پس از پشوتن دومین شخص لشکر است.