خودآزمايي آرايه هاقسمت 2
خود آزمايي درس 11 ( استعاره ي مصرحه ‹آشكار›) صفحه ي 85
1- در شعرهاي زير ، استعاره ي مصرحه رابيابيد و بگوييد كه چگونه پديد آمده اند . مشبه ، مشبه به و وجه شبه را نيزبيابيد .
- شمس وقمرم آمد ، سمع وبصرم آمد وان سيم برم آمد ، وان كان زرم آمد
شمس و قمر ، سمع ، بصر ، كان زرم« استعاره مصرحه» است
محبوب و معشوق :مشبه نورانيت و زندگي بخشي : وجه شبه مانند : ادات تشبيه شمس و قمر: مشبه به
محبوب من :مشبه هوشياري و آگاهي بخشيدن :وجه شبه مانند : ادات تشبيه سمع و بصر :مشبه به
محبوب من : مشبه ارزشمندي و منزلت :وجه شبه مانند :ادات تشبيه معدن طلا : مشبه به -در اين بازار اگر سودي است با درويش خرسند است خدايا،منعمم گردان به درويشي و خرسندي
- بازار:استعاره از دنيا دنيا :مشبه بازار:مشبه به ( در اين بازار هر كسي سرمايه ي عمرخود راخريد وفروش مي كند.)
وجه شبه : سودمندي ، سود بخشي - مرا در خانه سروي هست كاندر سايه ي قدش فراغ از سرو بستاني و شمشاد چمن دارم
- سرو :استعاره از معشوق و فرد قد بلند يار من :مشبه زيبايي و قامت بلند :وجه شبه سرو :مشبه به
- بخت آن نكند با من، كان شاخ صنو بر را بنشينم وبنشانم،گل بر سرش افشانم
- شاخ صنوبر:استعاره از معشوق معشوق من :مشبه زيبايــي و شــــادابي :وجه شبه شاخ صنوبر :مشبه به
- اي غنچه ي خندان ،چراخون در دل ما مي كني ؟ خاري به خود مي بندي و ما را ز سر وا مي كني غنچه ي خندان :استعاره از محبوب محبوب :مشبه خنده رويي و زيبايي: وجه شبه غنچه ي خندان :مشبه به
- چوتنها ماند ماه سرو بالا فشاند از نرگسان لؤ لوي لالا ماه سروبالا :استعاره از معشوق زيبا نرگسان :استعاره از دو چشم ، لؤلؤ : استعاره از اشك
- معشوق من از نظر زيبايي مانند ماه است كه از چشمان خمارش كه مانند نرگس است قطرات اشك درخشان و شفاف مانند لؤلؤ فرو مي چكد . (سرو بالا تشبيه است = بالاي او مانند سرو است )
معشوق :مشبه ماه :مشبه به زيبايي: وجه شبه چشمان :مشبه نرگس :مشبه به خماري :وجه شبه قطرات اشك :مشبه
لؤلؤ :مشبه به درخشان و شفاف :وجه شبه ( در تمامي تشبيهات بالا فقط از اركان تشبيه ، مشبه به باقي مانده لذا استعاره ي
مصرحه به وجود آمده است . )
2-با واژه هاي زير استعاره ي مصرحه بسازيد؟
- كاروان سرا : هر روز از اين كاروان سرا (استعاره از دنيا ) عده اي به سراي ديگر مي شتابند .
- ماه : ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد
1- استعاره هاي مصرحه ي زير را به تشبيه تبديل كنيد و تمامي پايه هاي تشبيه را نام ببريد ؟ - مرا برف باريده بر پر زاغ نشايد چو بلبل تماشاي باغ
در بيت دو استعاره ي مصرحه وجود دارد : برف :استعاره از موي سفيد زاغ :استعاره از موي سياه در دوران جواني
الف : موهايم در پيري مانند برف سفيد شده است . موهايم :مشبه مانند: ادات تشبيه برف :مشبه به سفيد:وجه شبه
ب : موهايم در جواني مانند پرزاغ سياه بود. مو :مشبه مانند: ادات تشبيه پرزاغ :مشبه به سياه : وجه شبه
-باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور من از كه كم تر است محبوب من در شادابي وزيبايي مانند شمشاد است . محبوب من :مشبه شادابي و زيبايي :وجه شبه مانند :ادات تشبيه شمشاد:مشبه به باز امشب اي ستاره تابان نيامدي باز اي سپيد ه ي شب هجران نيامدي در بيت دو استعاره وجود دارد: 1-ستاره ي تابان 2- سپيده ي صبح (هر دو استعاره از معشوق است.) محبوب من درزيبايي و روشني بخشي مانند ستاره است. محبوب من در اميد بخشي مانند سپيده ي صبح است. محبوب من:مشبه زيبايي وروشني بخشي واميد بخشي:وجه شبه مانند:ادات تشبيه ستاره و سپيده ي صبح :مشبه به
تا تو را جاي شد اي سرو روان در دل من هيچ كس مي نپسندم كه به جا ي تو بود
سرو :استعاره از محبوب است محبوب من در خو ش قا متي وتنا سب اندام مانند سرو است . محبوب من:مشبه
خوش قامتي وتنا سب اندام : وجه شبه مانند : ادات تشبيه سرو : مشبه به
همه بند گان موي كردند باز …در اين ابيات شش استعاره وجود دارد . 1-مشكين كمنددراز:موي سياه و بلند
2-فندق : استعاره از ناخن 3-گل :استعاره از چهره دربيت دوم: 4 –ارغوان: استعاره از گونه 5 -نرگس :استعاره ازچشم
6- گل:استعاره از چهره دربيت سوم : موي فرنگيس :مشبه بلندي وسياهي :وجه شبه مانند: ادات تشبيه كمندسياه ودراز:مشبه به ناخن فرنگيس:مشبه انحنا ورنگ: وجه شبه مانند: ادات تشبيه فندق: مشبه به چهره ي فرنگيس: مشبه لطا فت و قرمز ي :وجه شبه مانند : ادات تشبيه گل :مشبه به چشم فرنگيس : مشبه خماري: وجه شبه مانند: ادات تشبيه نرگس :مشبه به
گونه فرنگيس :مشبه قرمزي و گلگوني :وجه شبه مانند : ادات تشبيه ارغوان : مشبه به
خود آزمايي درس 12 (استعاره ي مكنيه ، شخصيت بخشي ‹تشخيص › ) صفحه93- 91
1- در شعرهاي زير ، استعاره هاي مكنيه را بيابيد و در هر استعاره ، مشبه و مشبه به و وجه شبه را تعيين كنيد .
الف: كس چو حافظ نگشود از رخ انديشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
رخ انديشه : استعاره ي مكنيه (تشخيص ) انديشه : مشبه انسان : مشبه به محذوف وجه شبه : داشتن رخ وظاهر
زلف سخن : استعاره ي مكنيه (تشخيص ) سخن : مشبه عروس : مشبه به محذوف وجه شبه : داشتن زلف چون همان طور كه زلف را مي آرايند مي توان سخن را نيز با قلم آراست . هردو استعاره ي مكنيه به صورت اضافه ي استعاري آمده است
(در اين بيت زيبا قلم را به شانه تشبيه كرده است .)
ب: هركاو نكاشت مهر وزخوبي گلي نچيد در رهگذار باد نگهبان لاله بود
مهر : استعاره ي مكنيه مشبه : مهر مشبه به محذوف : گياه وجه شبه : كاشتن و ماندگار بودن
پ: اي ابر بهمني نه به چشم من اندري تن زن زمانكي و بياساي و كم گري
ابر بهمني : استعاره ي مكنيه (تشخيص ) مشبه : ابر مشبه به محذوف : انسان وجه شبه: از آن لحاظ كه مي تواند مورد خطاب واقع شود .
ت : فردا كه پيشگاه حقيقت شود پديد شرمنده رهروي كه عمل برمجاز كرد
پيشگاه حقيقت : استعاره ي مكنيه (اضافه ي استعاري ) مشبه : حقيقت مشبه به محذوف : كاخ و بارگاه وجه شبه : داشتن پيشگاه و بزرگي
2- استعاره هاي مكنيه را بيابيد و معين كنيد كه كدام يك تشخيص است ؟
الف: آسمان تعطيل است / باد ها بي كارند / ابرها خشك و خسيس / هق هق گريه ي خود را خوردند.
آسمان : استعاره ي مكنيه باد: استعاره ي مكنيه ، تشخيص ابر: استعاره ي مكنيه ، تشخيص
ب - شب ايستاده است / خيره نگاه او / برچارچوب پنجره ي من
شب : استعاره ي مكنيه ، تشخيص نگاه او (= نگاه شب ) : استعاره ي مكنيه ، تشخيص
پ : بخز در لاكت اي حيوان كه سرما / نهاني دستش اندر دست مرگ است / مبادا پوزه ات بيرون بماند / كه بيرون برف و باران وتگرگ است . حيوان : استعاره ي مكنيه ، تشخيص سرما: استعاره ي مكنيه ، تشخيص ، دستش (دست سرما) ودست مرگ : استعاره ي مكنيه و تشخيص
ت : در آفاق گشاده است و ليكن بسته است از سر زلف تو در پاي دل ما زنجير
درآفاق : استعاره ي مكنيه پاي دل : استعاره ي مكنيه ، تشخيص
ث: گل بخنديد و باغ شد پدرام اي خوشا اين جهان بدين هنگام
گل : استعاره مكنيه ، تشخيص (پدرام : آراسته )
3- استعارات موجود در اشعار مصرحه اند يا مكنيه ؟
الف: آينه ت داني چرا غماز نيست چون كه زنگار از رخش ممتاز نيست
آينه : استعاره ي مصرحه ( دل) زنگار : استعاره ي مصرحه ( آلودگي ) رخش (رخ آينه ) : استعاره ي مكنيه (اضافه ي استعاري )
ب: گرچه من خود زعدم دل خوش و خندان زادم عشق آموخت مرا شكل دگر خنديدن
عشق : استعاره ي مكنيه
پ: ملكا ، مها ، نگارا، صنما ، بتا ، بهارا متحيرم ، ندانم كه توخود چه نام داري
ملك ، مه ، نگار ، صنم ، بت و بهار : همه استعاره ي مصرحه اند .
ت: خواهم شدن به ميكده گريان و دادخواه كز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
دست غم : استعاره ي مكنيه (اضافه ي استعاري )
ث: اي بخارا ، شاد باش و شاد زي مير زي تو شادمان آيد همي
بخارا: استعاره ي مكنيه
4- استعاره هاي زير را به تشبيه تبديل كنيد و پايه هاي تشبيه را نام ببريد .
الف: جاده نفس نفس مي زد
جاده مانند انساني نفس نفس مي زد جاده استعاره ي مكنيه است
مشبه ادات مشبه به وجه شبه
ب: ما آبروي فقر و قناعت نمي بريم با پادشه بگوي كه روزي مقدر است
آبروي فقر و قناعت : استعاره ي مكنيه
فقر و قناعت در داشتن آبرو و ارزش همانند انسان است .
مشبه وجه شبه ادات مشبه به
خود آزمايي درس 13 (حقيقت و مجاز) صفحه98- 97
1- واژه هاي مشخص شده كدام حقيقت و كدام مجاز است ؟ در هر مجاز قرينه را نشان دهيد .
الف - برو هرچه مي بايدت پيش گير سر ما نداري ، سر خويش گير
هردو سر مجاز است . قرينه : مضاف واقع شده اند .سر اول : قصد (محليه )سر دوم :راه (علاقه :جزئيه زيراهرراهي سرآغاز وانتهايي دارد )
ب : اگر به زلف دراز تو ، دست ما نرسد گناه بخت پريشان و دست كوته ماست
هردو دست مجاز : دست اول : مجاز از دسترسي و در اختيار داشتن قرينه : بقيه جمله دست دوم : بخشي از دست (الزامي نيست كه همه دست برسد ) قرينه : كوتاه ما (علاقه آليه )
قرينه بقيه ي حمله مجاز از دسترسي و دراختيار داشتن
پ : ما را سري است با تو كه گر خلق روزگار دشمن شوند و سربرود هم بر آن سريم
سر مصراع اول : مجاز قرينه : بقيه ي جمله ما باتو سري داريم (فكر و قول و قراري داريم ) علاقه: محليه
سر اول در مصراع دوم : مجاز از جان (جان رفتن كنايه از مردن)
سر دوم در مصراع دوم : مجاز قرينه : بقيه ي جمله برآن سريم (برآن پيمان هستيم ) علاقه: محليه
ت : آفرين جان آفرين پاك را آن كه جان بخشيد و ايمان خاك را
خاك : مجاز از انسان قرينه : ايمان و جان به آن بخشيد (علاقه : ماكان زيرا انسان قبلاً خاك بوده است )
ث: چو آشاميدم اين پيمانه را پاك در افتادم زمستي بر سرخاك
پيمانه : مجاز از نوشيدني قرينه : آشاميدم خاك : حقيقت
ج: از تو به كه نالم كه دگر داور نيست وزدست تو هيچ دست بالاتر نيست
هر دو دست : مجاز از قدرت قرينه : بقيه ي عبارت (علاقه آليه )
ز: كار پاكان را قياس از خود مگير گرچه ماند در نبشتن شير و شير
هردو شير حقيقت است .
2- در ميان مجازها ، استعاره ها را مشخص كنيد .
الف : گل برگ را ز سنبل مشكين نقاب كن يعني كه رخ بپوش و جهاني خراب كن
گل برگ : استعاره از چهره سنبل : استعاره از گيسوان
ب : عالم از شور و شر عشق خبر هيچ نداشت فتنه انگيز جهان نرگس جادوي تو بود
نرگس جادو : استعاره از چشم
پ – هرگز وجود حاضر غايب شنيده اي من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است
دل در اين بيت مجاز است از ميل و رغبت چون دل محل ميل و رغبت است .
ت: زبان خامه ندارد سر بيان فراق وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
سر مجاز از قصد و علاقه ي آن محليه است .
ث : الا اي باد شبگيري بگو آن ماه مجلس را تو آزادي و خلقي درغم رويت گرفتاران
ماه مجلس استعاره از يار
ج : ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد دل رميده ي ما را انيس و مونس شد
ستاره : استعاره از محبوب ماه مجلس: استعاره از محبوب
چ : دفتر فكرت بشوي ، گفته ي سعدي بگوي دامن گوهر بيار بر سر مجلس ببار
مجلس مجاز است از مجلسيان علاقه : محليه
خودآزمايي درس 14 (علاقه هاي مجاز) صفحه 102
1- در شعرها و جمله هاي زير ، علاقه ي مجازهاي مشخص شده را تعيين كنيد .
الف- سر : علاقه محليه← به معني تصميم و انديشه
ب- سر : علاقه كليه← همه ي سر را گفته ولي بخشي ازسر مورد نظر است چون همه ي سر درد نمي كند .
پ- قلم : علاقه آليه ← قلم ابزار نوشتن است .
ت- حلق : علاقه جزيي ← دهان چون حلق جزيي از دهان است .
ث- سير : علاقه سببيه ← زيرا سيري سبب بيزاري و كسالت است .
ج- ماه : علاقه لازميه ← مهتاب زيرا نور لازمه وهمراه ماه است .
چ-عالمي : علاقه محليه وكليه ← عالم مجاز از مردم عالم است .
2- مجازهايي كه دربيت به كار رفته است معين كنيد ؛ قرينه ي آن ها را نشان دهيد و نوع علاقه رابيان نمايد .
الف- سرم- علاقه كليه ، محليه : چون موي سر سپيده شده است نه تمام سر سپيد شدن قرينه ي آن است .
ب- جهان - علاقه كليه و محليه : نعمت ها و امكانات زندگي است قرينه : واژه ي (خوردم ) زيرا آنچه در جهان قابل خوردن است نعمت ها ست نه خود جهان .
پ- بيت : مجاز (از شعر ) علاقه : جزئيه قرينه : مي گفت
كوه مي سفت كوه مجاز (از سنگ) علاقه : كليه قرينه : مي سفت
ت- ايران : مجاز (قهرمانان وپهلوانان ايران ) علاقه : محليه وكليه قرينه : برآشفت
ث- خون : مجاز(كشتن ومرگ) علاقه : لازميه قرينه : اضافه شدن ناحق به خون
ج: صفرا : مجاز (ازخشم ) علاقه : سببيه قرينه : برنيامدم (به عقيده پيشينيان يكي از اخلاط چهارگانه صفرا بوده است كه موجب خشم مي شد.
چ: الحمد : مجاز( از قرآن) علاقه : جزئيه قرينه : خواندن بعد از مرگ (بعد از مرگ قرآن مي خوانند )
ح : دم : مجاز (ازسخن ) علاقه : سببيه قرينه : شنو ، هردو دم مجاز است و قرينه در جمله ي دوم : راحت پديد شود ، است .
خ : دينار و درم : مجاز (از ماديات ) علاقه : جزئيه قرينه : جمله
سر اول مجاز از وجود و جان علاقه : جزئيه قرينه : بقيه ي عبارت
سردوم مجاز از انديشه علاقه : محليه قرينه : اضافه شدن دينار و درم به آن
د- دست (هردودست ) مجاز از قدرت علاقه : آليه قرينه : بقيه ي جمله
ذ - چشم ، مجاز (از خود فرد) علاقه : جزئيه قرينه : نخفت
ر - جهان : مجاز (بزرگان ) علاقه : محليه قرينه : انجمن شد
3- واژه هاي زير را درمعني مجازي به كار ببريد .
شهر : پيكر پاك شهدا بردوش شهر حمل مي شد .
قلم : او صاحب قلم است .
چشم : چشمش به من افتاد . (= نگاه )
زبان : او شيرين زبان است . (= سخن )
دست : دست خدا بالاترين دستهاست .
سر : سرآن ندارد امشب كه برآيد آفتابي ./ برسر آنم كه گر زدست برآيد . / سرش (جان )را درراه خدا از دست داد.
خورشيد : خورشيد دشت را روشن كرد. ( نورخورشيد )
4- واژه هاي زير را به صورت مجاز و استعاره به كار ببريد.
ماه زمين را روشن مي كند ( نور ماه مجاز)
ماه من ، زندگي بي تو تاريك و بي رونق است ( استعاره )
سرو : خم آورد بالاي سرو سهي ( استعاره )- گنجشك بر سرو نشسته بود . (مجاز)
خود آزمايي درس 15 ( كنايه ) صفحه 107
درجمله ها و شعرهاي زير كنايات را مشخص كنيد ، مفهوم آن ها را بيان كنيد .
1- ريش سفيد : كنايه از باتجربه بودن يكي از نشانه هاي با تجربگي پيري وريش سفيدي است .
2-گهي پشت بر زين : كنايه از موفقيت و پيروزي يا قدرتمند وتوانا بودن/گهي زين به پشت : كنايه از شكست يا خوار وذليل بودن .
3-كشتن جو و گندم ستاندن : نتيجه ي كار باپايان آن يكسان است يعني نتيجه بدي كردن ، بدي ديدن است .
4- قيمت مقطوع است : كنايه از چانه نزنيد .
5- سر فرو نياوردن : كنايه ازتسليم نشدن وخاضع نگشتن
6- دهان به دهان گشتن سخن : كنايه از رواج وشيوع پيدا كردن .
7- هر كجا پاي نهد: كنايه ازواردشدن به جايي / دست ندارندش پيش : كنايه ازمانع نشدن . جلو او نمي گيرند .
8- دست روي دست گذاشتن : كنايه از انجام ندادن كار و بيكاري
9- مصراع دوم : آغاز هركار باپايان آن مناسب است.يعني نتيجه خوبي كردن ،خوبي ديدن است و نتيجه ي بدي كردن ، بدي ديدن است .
10- دست از دامن بدار: كنايه از رها كردن
11-جاي بودن نديد : كنايه از فرار كردن
12- بنشاندت پيش آموزگار : كنايه از ميل به آموختن واقرار به ناداني
13- دستش نگيرم : كنايه از مانع نشدن / تيرم زند : كنايه ازكشتن
14- دل پيش كسي داشتن : كنايه از عاشق بودن. ريش در دست ديگري داشتن : اختيارآدمي به دست ديگري بودن است .
15- پاي لغزيدن : كنايه از خطا كردن يا دچارگرفتاري ومشكل ناگهاني ونامنتظر شدن .
16- با هم يك زبانند: كنايه از متحد بودن / كمان را زه كن : كنايه از براي جنگ ودفاع آماده شدن / سنگ بر باره ببر : كنايه از براي جنگ و دفاع آماده شو .
بخش چهارم
خود آزمايي درس 16 ( موسيقي دروني و معنوي شعر ، واج آرايي ) صفحه 114 و115
- دربيت هاي زير واج آرايي را بيابيد و شمار هر صامت يا مصوت تكراري را تعيين كنيد .
1- 7 بار صامت ( س) ، 7بار صامت (ت وط) ، 6 بار مصوت (الف)، 8 بار مصوت (ــ )
2- 7 بارصامت ( س، ت )
3- 6 بارصامت هاي ( ل ،ب)
4- 8 بار صامت (ل) ، 9 بار صامت (م)
5- 9 بار صامت (ن) ، 7بار مصوت بلند (ا) 6 مصوت (ــ ) زيرا به صورت تتابع اضافات آمده و خيلي محسوس است .
6-6بار صامت (ر) ، 5 بار صامت (ش) ، 10بار مصوت كوتاه (ــ)
7- 9 بار صامت (د) ، 8 بار مصوت بلند (ا)
8- 11 بار صامت (ر) ، 6 بار صامت ( ه )
9- 3 بار صامت (ش) ، 5 بار صامت (ن)
10- 6 بار صامت ( س ، ت ) ، 8 بار مصوت بلند (يي)
11- 6 بار صامت (م) ، 5 بار صامت (ن) ، 7 بار مصوت بلند (او)
12- 4 بار صامت (ش) ، 5 بار مصوت بلند (ا) ، 7 بار مصوت كوتاه (ــ )
13- 6 بار صامت ( خ ) ، 4 بار صامت ( ب)
خود آزمايي درس 17( سجع ، انواع سجع ) صفحه 117
درجمله هاي زير سجع را نشان دهيد .
- چراغ و داغ : سجع مطرف
- برآيد و نپايد : سجع متوازي
- حيف و طرح : سجع متوازن
- دسترس و كس : سجع مطرف
- نهفتني وپيمودني : سجع متوازي
- گفتني و نمودني : مطرف
- بي زر ، بي پر ، بي بر، بي در : سجع متوازي
- عزيز ، ذليل : سجع متوازن
- خورد ، مرد: سجع متوازي - كشت ، هشت : سجع متوازي
خودآزمايي درس انواع سجع صفحه ي 120-119
1- دراشعار وجمله هاي زير ، سجع ها را بيابيد ، درباره ي ارزش موسيقايي هريك اظهار نظر كنيد .
- زاينده ، پاينده : سجع متوازي (داراي ارزش والا )
- بيازارد ، بيارد : سجع مطرف (نوع متوسط)
- ترازو ، بازو : سجع مطرف (نوع متوسط)
- خوب ، مكتوب : مطرف (نوع متوسط) اما در اين عبارت صنعت ازدواج (تضمين المزدوج ) ديده مي شود : تحصيل سيرت خوب : ترتيل سورت مكتوب
- محتاج ، مشتاق : سجع متوازن (ارزش موسيقايي اين سجع كم است )
- محجوب ، معذور : سجع متوازن (ارزش موسيقايي آن كم است )
تبريز ، خيز : مطرف (نوع متوسط) ، برداريد ، بگذاريد : متوازي (ارزش والا)
- باغ ، داغ : سجع متوازي (داراي ارزش والا ) لاله ، ناله : متوازي (داراي ارزش والا) ورد ، درد: سجع متوازي (داراي ارزش والا ) لاله و ورد ، ناله و درد (تضمين المزدوج)
- منتعش و مشتعل : سجع متوازن ارزش موسيقايي آن كم است . مكتوب و مطلوب (متوازي ) (تضمين المزدوج)
- روز ، سوز : سجع متوازي (داراي ارزش والا) سوز با افروز سجع مطرف (ارزش متوسط )
- گرم ، شرم ، نرم : سجع متوازي (داراي ارزش والا )
- گردون ، افسون : سجع متوازي (ارزش والا )
- كرامت ، سلامت : سجع متوازي (ارزش والا)
- فرسود ، نگشود : سجع متوازي (ارزش والا) نگشود ، بود : سجع مطرف (ارزش متوسط )
- رسيدي،كشيدي:سجع متوازي (ارزش والا) مي گذرم،مي نگرم :سجع متوازي (ارزش والا) خورده : مرده : سجع متوازي (ارزش والا)
خودآزمايي درس 18 موازنه و ترصيع صفحه ي 124-123 به ترتيب بيت ها :
آرايه ي موازنه دركدام يك ازبيت هاي زيربه كاررفته است؟علت آن رابيان كنيد.آيا درميان((موازنه ها ))ترصيع نيزديده مي شود ؟ آنها را نيز تعيين كنيد .
1- موازنه 2- موازنه 3- موازنه 4- ندارد 5- موازنه 6- موازنه 7- ترصيع 8- موازنه
9- ترصيع 10- موازنه 11- ندارد 12- ترصيع 13- ندارد
14- موازنه
15- ترصيع 16- موازنه 17- موازنه 18- موازنه
خودآزمايي درس 18 - صفحه ي 126
- دراشعار و جمله هاي زير ، جناس ها را بيابيد و اگر اختلافي در صامت ها يا مصوت ها است ، بيان كنيد .
1- روان ، روان : جناس تام (جاري ، روح )
2- صورت (نقاشي ، تصوير ) صورت (ظاهر ) : جناس تام
3- سير ، شير : جناس ناقص اختلافي (اختلاف در صامت آغازي ) - زهره ، زهره : جناس ناقص حركتي (اختلاف در مصوت )
4- شمع ، جمع : جناس ناقص اختلافي (اختلاف درصامت آغازي ) - ما، ماه : جناس ناقص افزايشي (افزايش يك صامت )
5- نماز ، نياز: جناس ناقص اختلافي (اختلاف درصامت مياني ) درد ، كرد : جناس ناقص اختلافي (اختلاف درصامت آغازي )
6- شاه ، شاد : جناس ناقص اختلافي (اختلاف درصامت پاياني )
7- كينه ، سينه : جناس ناقص اختلافي (اختلاف در صامت آغازي ) - آيين و آيينه ، جناس ناقص افزايشي (افزايش يك مصوت درپايان )