پاسخ خودآزمایی های ادبیات سوم انسانی

تهيه توسط يكي ازهمكاران

به نام نقش بند صفحه خاك

 

صفحه 5:

 1- يتيمي كه ناكرده قرآن درست       كتب خانه چند ملت بشست

2- معراج

3- چون حرام امن الهي است و حريم و پناهگاه پناه آورندگان است و در آنجا هيچ گونه آزادي بر هيچ موجودي روانيست

4- بزرگ داشت

5- گل زرد

6= براساس اعتقاد يونانيان قديم عطارد دبيرفلك است ونماد نويسندگي است .

7- فرشتگان عالم ملكوت

8- كسي با او نه و او با همه كس ، نماند هيچ كس او ماند و بس .

 

صفحه 13:

1-     با آشيل در حماسه يونان و بالدر در حماسه شمال اروپا ، هر سه از نقطه خاصي اسيب پذير ند وجه شباهت رويين تني .

2-     چون برايش احترام قائل است و نمي خواهد ارتباطش را با خانواده كيان قطع كند .

3-    از نظر گشتاسب بله چون مي دانسته كه رستم حاضر نيست دست به بند بدهد ولي از نظر آيين پهلواني خير ، بستن دست پهلوان توجيهي منطقي ندارد .

4-     خيرچون مصلحت انديشي كه با خفت وخواري همراه باشد ، پذيرفتني نيست وبسته شدن دست پهلوان با آيين پهلواني مغايرت دارد .

5-      براي منصرف كردن اسفنديار ،چون اسفنديار قصد جنگ دارد و به هيچ وجه حاضر به سازش نيست.

6-     آغاز درس ، ناليدن بلبل از سوگ اسفنديار كه نشان دهنده يمرگي است كه در پايان داستان انجام مي گيرد .

صفحه 18:

1-     براي حفظ آبروي خودش رستم ناگزير ميشود چون پافشاري او را در مورد منصرف كردن اسفنديار بي ثمراست.

2-     ابتدا تلاش كرد تا رستم را متقاعد كند كه جنگ را نپذيرد و هنگامي كه رستم را درگير جنگ ديد به او كمك كرد .

3-     پذيرفتن بند خلاف آيين پهلواني است ، رستم اگر به بند ميداد ارزش و اعتبار پهلواني را از دست مي داد .

4-     بپيچم = پافشاري  ميكنم ، اصرار مي كنم . بپيچاند = منصرف شود ، برگرداند .

5-     اسفنديار را در جنگ بيشتر ثابت قدم مي كند .

6-     ساده دلي كه فقط پيك پدر بود.

7-     چون پرنده اي روش روان است و مظهر و نمادياري گري است . چون اسفنديار در هفت خوان جفت او را كشته بود .

8-     خروش آمد از پاره ي هر دو مرد تو گفتي بدريد دشت نبرد ببردند از روي خورشيد رنگ .

 

صفحه ي 36 :

1-     از دزدان حق السكوت مي گرفت تا گزارش ندهد (شاه دزد)

2-     باخونسردي و تدبيربرخورد كرد.

3-     الف : قهرمان كه بازرگان بود . ب: راوي كه داناي كل است.

4-     برخورد بازرگان با پاسبان در مورد سرقت اموالش و حدس دشوار او كه دزد مغازه چه كسي است.

5-     ،6- سمك عيار ، خير وشر.

 

صفحه 52:

1-   ‌[داوري درباره ي وقايع و كسان كه دوست و دشمن ، بيگانه و خوديگويي سرانجام اعضاي يك خانواده مي شود ] از نظر نويسنده وجه اشتراك دو كتاب است .

2-     قهرمانان بالزاك مانند قهرمان بيهقي در كسب پول و مقام هستند .

3-     وجود آدمي به دل است (دل جايگاه حق است )

4-     توجه به خرد ، پرورش آزاد مردان ، گسترش نيكي .

5-     نويسنده نه تنها شخصيت بيهقي را تحليل ميكند و او را از خلال اثرش مي شناساند بلكه درباره چند و چون كتاب به داوري مي پردازد .

 

صفحه 60:

1-     آنان تجسمي از روحيات و آرزوهاي يك ملت اند .

2-   الف : اگر هزار در را به روي مرگ ببنديد از روزني كه نمي پنداريد به درون مي آيد .   ب: آن كه انساني را مي كشد ، انسلنيت را مي كشد .

3-     عدم تمايل هردو به جنگ وتن دادن به جنگي ناخواسته و در مورد اسفنديار وسوسه قدرت طلبي و پادشاهي

4-   گشتاسب در جنگ با ارجاسب دو سال مهمان رستم بود و رستم از او پذيرايي كرد ونه تنها پاداشي نگرفت بلكه پسرش را فرستاد تا رستم را دست بسته بياورد .

5-      كار بيهوده و بي حاصل ( راه به جايي نبردن ).

 

صفحه 66 :

1-     كمي لغات عربي ، كوتاهي جملات : سزاست كه خدمتش كنند ، آوردن حرف تاكيدي «مر»نمرود مرنديمان را گرفت .

2-     آوردن «ب» زايدآغاز فعل هاي ماضي بنشست ، بياورند ، بگفت آوردن واژه هايي مانند مر اندر ، منجنيق تپش .

3-     جاه و مقام وبزرگي شان ازبين ميرود .

4-     پاره كردن درمعني شكستن . فرمودند معني فرمان دادن . در ايمن درمعني مطمئن .

5-     كاووس شاه .

6-   منظور از آتش در بيت حافظ آتش هجران و عشق است كه از راه رسيدن به معشوق خواهان سرد شدن آن است (به وصال رسيدن ) و آن را با اتشي كه قرار بود حضرت ابراهيم را بسوزاند و بر حضرت ابراهيم به سلامت سرد مقايسه كرده است . آرايه تلميح .

 

صفحه 76 :

1- الف ) در مورد خواجه (خواجه احمد حسن ميمندي ) هيچ قصد بدي نداشتم و كار ناروايي انجام ندادم و خانواده اش را مورد توجه قرار دادم .    

 ب ) از نعمت هاي جهان بهره برده ام و سياست هايي به كاربردم ( پست ومقام هايي داشتم )

ج) اين همه وسايل نزاع ودشمني را به خاطرمال دنيا گذاشته و رفتند .

د) به پاسخ آن كارهايي كه انجام داده ، گرفتار شده است .

2- توصيف ظاهر حسنك ، گريه و زاري مردم ، برخورد حسنك ، بابوسهل زوزني .

3- توصيف جزئيات ، فضا سازي ، ايجاز و اطناب بع جا .

4- لا تبديل لخلق الله ، اگر امروز اجل رسيده است، كس باز نتواند داشت كه بردار كشند يا جزدار . كه بزرگتر از حسين علي ني ام.

5- توصيف بوسهل ( خلقو خوي و عمل كرد او ) دار زدن حسنك . توصيف توطئه گري هاي بوسهل .

6- بيانگر وضع حاكميت آن روزگار به كارگيري افراد مزدور براي پيش برد اهداف پليد .

 

صفحه 85 :

1-     الف )چه نظري داري درمورد ملك كه گوشه نشيني اختيار كرده و حركت و شادماني را رها كرده است ؟

ب) پشتيبان سپاه من بود موجب رنج دشمنان و موجب زيبايي ( جمال ) دوستان بود .

ج) هركسي كه انديشه اي ضعيف وناتوان و عقل كم و ناقصي دارد ، از مقام بالا بع مرتبه پست گرايش پيدامي كند .

د) قناعت نشانه پست همتي وكمي جوانمردي است .

2- نمادين ، شخصيت بخشي ، آرايه ها ، بر مفهوم غلبه دارد .به كاربردن مترادفات ، حذف شناسه به قرينه ، بع كاربردن موصوف و صفت جمع .

3- پيام مذمت :

دهان بيني ، اطلاعات غلط گرفتن و تصميم گيري هاي ناآگاهانه ، سخن چيني .

4- گاو نماد موجودي صادق و درستكار ، شير نماد حاكم زود باور ، كليله نماد موجود عاقل و متعادل .

5- هركه را همت او طعمه است ، در زمره بهايم معدود گردد، چون سگ گرسنه كه به استخواني شاد شود و به پاره اي نان خشنود گردد. خدمت كار سلطان در خوت وحيرت همچو خانه مار و هم خوابه ي شير است ، كه اگر چه مار خفته و شير نهفته باشد . درديده ي دشمنان خار وبر روي دوستان خال .

6- گرم شكمي = حريص بودن ، زياد خواب بودن ، برباد نشاندن = تحريك كردن .

7- رنج نفس سير و سمت نقض عهد و هلاك گاو و هدر شدن خون او .

 

صفحه 90 :

1-     پليديهاي وجودم را با گريه كردن در برابر پروردگار از بين مي بردند ( وجودم را صفا مي دادم ) تصميم گرفتيم كه برگرديم .

2-     ( نشايد، نپايد ) ( برد، رود ) (انيس ، جليس )

3-     پايداري كتاب ، بهره بردن متكلمان از آن ، افزودن بلاغت نويسندگان.

4-     هرچه نپايد ، دلبستگي را نشايد ، گل همي پنج روزو شش باشد زبان بريده به كنجي نشسته صم بكم .

 

صفحه 93 :

1-     عيد نوروز از بزرگترين وقديميترين عيدها است

2-     آموزش به كودكان در حفظ آداب ورسوم وسنت ها ،احترام به بزرگترها ،آموزش غيرمستقيم ،تشويق وقدرداني كردن.

3-     خلافت حضرت علي ،واقعه غديرخم،ساختن كشتي نوح .

 

صفحه ي98:

1 تا جهان جفا را پيشه همي كند.

2در اين بيت سرو نماد آزدگي است ودر متن درس سپيدار نماد تهي دستي است ودر هردو بيت نماد وجود دارد وتهي دستي درهردرخت مشتركاست ولي تفاوت معنايي درتهي دستي  وجوددارد .درمتن درس تهي دستي منظورتوشه آخرت نداشتن است.

3-نرگس ترنج راثمر دارندارزش مند مي داند ولي سپيدار را بي ارزش ميداند چون تهي دست است .

4-بيت 17،. به هارون ما داد..........

5-بيت17(مقايسه منزلت حضرت علي به هارون)

6-به كارگيري سخن برايمدح صاحبان قدرت مانند ريختن مرواريد درپاي خوكان است.

 

صفحه ي 102:

1-درشعرعراقي نوعي طلب ديده مي شود عراقي خواهاندرد است به اميد درمان از جانب معبود ،بابا طاهر تسليم محض معشوق است وطا لب درد عشق .

2-چه باك آيد ز كس آن را كه او را نگهدارد ونگبا نش تو باشي .

3-دردامان مي كشد ابهام وجود دارد .

4-سركشي

5-تشبيه اشك به طوفان

 

صفحه ي110

1-بيت 5و6

2-دردورازتو،ايهام وجوددارد،الف:دردوريوهجران تو،ب : از تو دورباد.

3-بيت8و9

4-ايهام تناسب

5-شهيدشدن حضرت عباس وقطعه قطعه شدن بدن اوباعث اشكار شدن ايثارواز خودگذشتگي اوست .

6-ماه، آسمان،نور-و-كوه-،كمر،آيه ومحكم،لب وكنار.

 

 

صفحه ي114:

1-شخصيت بخشي به گل است ومقصودايناست كه گل طبيعت

هم ازشهادت شهيدان ناراحت است .

2-ان مع العسر يسرا،جاءالحق وزهق البا طل

3-زمين سترون ودروي نشان ......

4-نه آرامش دارم ونه به سا حل نجا ت رسيده ام همچون آه بر روي آيينه  هستم كه نا پايداري ولي بي ثبات است وچون ابرگذرا ونا پايدارم.

5-جهان

 

صفحه ي118:

1- طبيعت

2- بيت چهارم

3- نماد:خضوع وفروتني در برابر معبود

4- صخره: نماد مردم مقاوم.دريا : نماد مشكلات وسختي وحوادث

 5- رزم شما رزمي عاشقانه و خدا جويانه است رزمي كه در آن لطافت عشق و ايثار باشد . چه زيباست .

6- بيت ششم

 

صفحه 129 :

1-

2- منظورش اين است كه از همان بسطام كه نزديك بود ، گرفته شده است .

3-مسافت ، اعتقادات مذهبي مردم ، تحفه مخصوص شهرها ، از تاريخي

4 تكليف دانش آموزي

5- خسي در ميقات

 

 صفحه 135 :

1-     انتظار دارد كه مدرس جدي تر و با استواري بيشتر صحبت كند.

2-   معتقد است كه نگاه امام خميني خشم آگين است و مي توان آن را در پله كمام گذاشت و نگاه برادرش آ رام كه مي توان به آن تكيه كرد .

3-     آرام بودن و متفكد بودن و سخنان انديشه گرانه گفتن واعتقادات ظلم ستيزانه

4-     سوم شخص

 

صفحه 140 :

1-     محدود بودن انديشه انسان از درك عالم عرفان

2-          

3-     خال لب،

 

صفحه 144 :

1- نمازي كه انسان   خدا هيچ نبيند وهيچ چيز حس نكند جز درك باري تعالي كه موجب كمال انسان است و انسان را به خدا مي رساند همان گونه كه حضرت علي (ع)در متن درس ....

2- وقتي كه جمال حضرت يوسف كه نمونه اي از جمال ذات باري تعالي است ، انسانها (زن ها) را آن گونه شيفته و سرمست مي كند ، به جاست كه ديدار ذات حق تعالي حضرت علي را اين گونه سرمست و از خود بي خود مي كند .

3-

اقوال نيك ، افعال نيك ، اخلاق نيك و معارف

4-   انسان كامل هيچ اطاعتي را بهتر از آن نمي داند كه جهان را اصلاح كند و درميان مردم درستكارس را رواج دهد و عادت ها ورسوم بد را از ميان بردارد و راه و روش درست را در بين مردم رواج دهد. مردم را به خداي تعالي بخواند و از عظمت و بزرگواري و يگانگي خداوند به مردم خبر دهد . و مردم را دوستدار ويار يكديگر كند. تا به يكديگر آزار نرسانند و آسايش يكديگر را از بين نبرند و يار يكديگرباشند و فرمان دهد تا مردم به يكريگر آسيب نرسانند نه از راه زبان ونه از راه دست . وقتي كه بر خود واجب كنند كه به يكديگر صدمه و آسيب نرسانند در حقيقت با هم پيمان بسته اند . و نبايد پيمان را بشكنند و هر كس كه پيمان شكني كند ، ايمان ندارد . كسي كه پيمان ندارد ايمان ندارد . مسلمان كسي است كه مسلمانان از دست و زبان او در آسايش باشند.

 

 صفحه 147 :

1-     همه سرگشته و يك جز از انسان ....

2-     هردو

3-     بيت اول

4-     بيت ششم

5-     چون جهان منعكس كنندهي جمال معبود ازلي است .

6-     بيت چهار و هفت و هشت

7-     غنايي

8-     بيت نهم

 

صفحه 159 :

1-      دريا : حقيقت مطلق (حق ) شبنم: بهشت.

2-      تحقيق دانش آموزي

3-      سالك نبودن آنها

4-   هدهد كه نماد رهنما و رهبر است . دريا و خشكي كه سختي راه عشق است . سيمرغ :كه نماد حقيقت مطلق است . بازشكاري كه نماد جاه طلب و مقام طلب است .

 

صفحه 164 :

1-   سخنان عارفانه در كلام و قافيه نمي گنجد ، نادان همواره گرفتار مشكلاتي است كه براي خود به بار مي آورد ، در عرفان حفظ زبان و رعايت خاموشي لازم است .

2-   مردن پرنده در هندوستان و آموزش دادن به طوطي بازرگان ، زندگي عاشق موقوف به فنا و نيستي است . به جز خدا به چيز ديگري نينديشيدن

3-   به جز معبود و معشوق به چيز ديگري نبايد انديشيد و در همه احوال بايد به خداوند انديشيد .در پناه لطف حق گريختن و تكيه گاهي جز حق تعالي نداشتن و به دستاويز ديگر متوسل نشدن.

4-      طوطي : نماد جان پاك ومجرد . قفس : نماد تن . هندوستان : نماد عشق و عرفان

5-   عطار داستان را بيان كردهبدون افزودن مطلبي به آن در حالي كه مولانا درلابه لاي كلام گريز به عرفان زده و داستان را به مسايل عرفاني كشانده شايد به همين دليل است كه عطار اين داستان را در حدود 30 بيت بيان كرده ولي مولانا آن را در 367 بيت در دفتر اول آورده است .

6-      خشمگين شدن ، مردن ، مورد توجه واقع شدن .

 

صفحه 171 :

1-     زاهد و پادشاه = مذمت زهد ريايي ، بادنجان بوراني = تملق و چاپلوسي

خلعت خاص دوستان شيطان : درمورد عنايت شاهانه به بياني طنزآميز 

 مذمت : سوگند دروغ و سخن دروغ

شمار عاقلان : طنزي است كه بيانگر اين است كه انسان هاي نادان بيش تر از دانايان هستند .

عسل قاتل : زيرك بودن وآگاهانه برخورد با كسي كه به انسان نيرنگ مي زند .

2-     بيت دوم

3-      بيت چهارم

 

صفحه 183 :

1-     همسر

2-     به بركت اين افسون نه كسي مي توانست مرا ببيند و نه در مورد من تصور بدي كند .

3-        

4-     خاك پشت سر كسي ريختن  : انتظار بازگشت مسافر را نداشتن

5-     ندارد

6-     چون در راه عشق بي پايان به خدا زندگي و هستي خود را از دست داده اند .

صفحه 192 :

1-     شايددر متن درس به معني شايسته است ولي امروزه قيد شك و ترديد است .

2-     در عطر گل ياسمن (شا دابي و سر سبزي طبيعت )

3-   تشبيه : سفيد شدن روي زمين از برف مانند زال كه موي سفيد دارد . تلميح : اشاره داردبه داستان بهمن و زال در شاهنامه فردوسي . ايهام : كه در واژه ي بهمن ايهام دارد يكي منظور ماه بهمن است و ديگر اشاره دارد به شخصيت در شاهنامه فردوسي .

4-     با پوشش برف

5-     مانندميهماني كه سكونت او طولاني شده وباعث خسته شدن ميزبان مي شود .

6-     بيت دوازدهم و نوزدهم و بيستم

7-     آه غم انگيز

 

صفحه 194 :

1-   سنگ : نماد انسانهاي  كه بي روح هستند و هيچ دچار دگرگوني انديشه نمي شود و از طبيعت الهام نمي گيرند. خاك : نماد انسانهايي كه از وجودشان ديگران بهره مند مي شوند .

2-     نگرش عميق و ديدي و سيع داشتن

3-   تشخيص در خاك ، تشخيص در مهروهمچنين ايهام در مهر استعاره از نوع تشخيص در سينه خاك . شكافته شدن زهره ي خاك كنايه از رويش گل و گياه

4-     نيما يوشيج ، سهراب سپهري ، فريدون مشيري ، فروغ فرخزاد