چند رباعي از خيام

با توجه به درخواست يكي از بازديدكنندگان محترم دراين قسمت چندرباعي ازخيام ذكر مي گردد درآينده نيز رباعيات ديگري ذكر خواهد گرديد .

************************************

 ازآمدنم نبود گردون را سود   

وز رفتن من جاه وجلالش نفزود

وز هيچ كسي نيز دو گوشم نشنود

كاين آمدن و رفتنم از بهر چه بود

 *********************************

 

اي كاش كه جاي آرميدن بودي

يا اين ره دور را رسيدن بودي

كاش از پي صد هزار سال از دل خاك

چون سبزه اميد بردميدن بودي

 ******************************

 

نيكي وبدي كه در نهاد بشر است

شادي وغمي كه درقضا وقدر است

با چرخ مكن حواله كاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بي چاره تر است

 *********************************

اين قافله ي عمر عجب مي گذرد

درياب دمي كه با طرب مي گذرد

ساقي غم فرداي حريفان چه خوري

پيش آر پياله را كه شب مي گذرد

 *********************************

آن قصر كه با چرخ همي زد پهلو

بردرگه او شهان نهادندي رو

ديديم كه بركنگره اش فاخته اي

بنشسته همي گفت كه كوكوكوكو