جشنواره ملاصدرا
جهت كسب آگاهي از نحوه شركت درجشنواره ملاصدرا
(برگزاري در استان مازندران ) سريعا با گروه تماس
حاصل فرمايند.
جهت كسب آگاهي از نحوه شركت درجشنواره ملاصدرا
(برگزاري در استان مازندران ) سريعا با گروه تماس
حاصل فرمايند.
تعدادي از بودجه بندي هاي سالانه تنظيمي توسط
همكاران متاسفانه فاقد مشخصات است . همكاران
برزگوار جهت تعيين تكليف اين طرح درس ها با گروه
تماس حاصل فرمايند.
بشارت شيعيان عيدغديراست
چنين عيدي به عا لم بي نظيراست
ندا آمد زسوي حق تعالي
كه بلغ يا نبي فرمان مارا
بگو دستور وامر كردگاراست
علي مولا وصاحب اختياراست
غديرخم عجب شوري به پا شد
علي برروي دست مصطفي شد
به جمع حاجيان گفتاپيمبر
كه باشداين علي مولا وسرور
پس ازمن اين علي دارد ولايت
كندبرشيعيان خودامامت
تمام حاجيان محوتماشا
شنيدنداين سخن ازپير وبرنا
پيمبر دست ها سوي خداكرد
محبانش را زجان ودل دعاكرد
الهي وال من والاه گفتا
به خصمش عادمن عاداه گفتا
علي امروزاگر تعيين نمي شد
خدايا بعدپيغمبرچه مي شد؟
علي فخربشرنورمبين است
شفيع شيعيان ومذنبين است
علي دامادختم المرسلين است
به قرآن اولين وآخرين است
علي استادجبريل امين است
امام وپيشواي اهل دين است
پس ازاحمد علي مشكل گشاشد
وصي وجانشين مصطفا شد
خدا توصيف او كرده به قرآن
پس ازاحمد علي شد مرد ميدان
علي شاهنشه دنيا ودين است
امام و رهبراهل يقين است
هرآن كس بغض مولادردلش بود
يقينا قعردوزخ منزلش بود
علي باشدقسيم جنت ونار
علي خصم ستمكاران وكفار
علي اول امام شيعيان شد
مقام ورتبه وجاهش عيان شد
علي قرآن ناطق اهل دين است
علي فرمان رواي مسلمين است
ز يمنش دين حق گرديدكامل
به هرجااين خبرگرديد واصل
الهي كارماباغيرمگذار
به حق مرتضي وآل اطهار
كسي كه مدح او كرده خدايش
چه مي گويي توعاصي از برايش
سروده : سيد رضي الدين ميرطاووسي
اولين مجمع عمومي دبيران ادبيات درسال تحصيلي جاري ساعت 13:30روزشنبه 14/8/90درسالن كنفرانس مركزتحقيقات معلمان دهاقان برگزارشد. دراين جلسه موضوعات زير مورد بحث وبررسي قرارگرفت :
الف: تبيين برنامه هاي گروه درسال تحصيلي جاري :
(خلاصه مطالب عنوان شده):
تهيه طرح درس سالانه .
انتشارمجله تخصصي .
بررسي انواع مسابقات ويژه دانش آموزان .
بررسي انواع مسابقات ويژه همكاران به ويژه مسابقه كتاب خواني .
تغييركيفيت تدريس دروس زبان وادبيات فارسي سال چهارم با توجه به تغييرنحوه بودجه بندي وبارم بندي دروس ذكرشده .
تكميل فرم پرسش نامه اطلاعاتي همكاران.
توضيح مطالب مندرج درسي دي تهيه شده براي همكاران .
معرفي كتب كمك آموزشي .
تهيه نمونه سوال استاندارد ومفهومي ازدروس.
ب: بررسي راهكارهاي تقويت بنيه علمي وادبي دانش آموزان :
(خلاصه مطالب عنوان شده):
تاكيد بر روش هاي جديدتدريس .
استفاده از فناوري هاي جديد.
برگزاري مسابقات مختلف علمي وادبي .
ارزشيابي هاي مستمر.
تاكيدبرنگارش املا وانشا.
استفاده ازظرفيت هاي دانش آموزان براي كمك درامرتدريس وروان خواني مطالب
و...
درپايان ازهمكاراني كه درسال گذشته باگروه همكاري داشتند ويا به افتخاربازنشستگي نائل شدند با هدايايي تقدير به عمل آمد.
واسوخت در لغت و زبان فارسي زبانان هند هر گونه روي برگرداندن از كسي و در اصطلاح اعراض كردن و ترك كردن معشوق از سوي عاشق را گويند.
معمولا در بررسي شعر مقارن دوره صفويه كه از مكتب وقوع سخن به ميان مي آيد از وحشي بافقي به نام كسي كه به اين شيوه (واسوخت) توجه داشته است ياد مي شود و غزل اين شاعر شوريده با مطلع:
ما چون ز دري پاي كشيديم كشديم كشيديم
اميد ز هر كس كه بريديدم بريديم
را نمونه مي آورند.
بررسي استادان ادبيات نشان مي دهد اين شيوه روي برگرداندن از معشوق و او را به جدايي تهديد كردن و حتي اين تهديد را عملي كردن در همه دوره هاي شعر فارسي از تغزل هاي فرخي سيستاني و هم روزگارانش به بعد وجود داشته است كه به دليل بسامدي اندك چندان مورد توجه نبوده است و حتي گفته شده است كه توجه وحشي به اين شيوه به علت در بن بست قرار گرفتن شعر عاشقانه پس از سعدي و حافظ بوده است كه شاعر به دنبال معنا و مضموني تازه بوده است.
به هر روي بررسي ما نشان مي دهد كه در غزل عاشقانه سعدي واسوخت و درشت گويي به معشوق و او را سرزنش و تهديد كردن و جود دارد و حتي بسامد آن شايان توجه است.
مي دانيم كه انوري در قرن ششم از كساني است كه شيوه غزلسرايي اش مورد توجه سعدي واقع مي شود و از اين جهت سعدي را پيرو عشق سرايي هاي انوري دانسته اند و او هر چند به صورت ابتدايي و نه آن چنان پخته و منسجم(در مقايسه با غزل سعدي) به رفتارهاي عاشقانه و از جمله واسوخت توجه كرده است.
در غزل سعدي عشق با همه زيبايي ها و فراز و نشيب هايش مورد توجه واقع شده است و هنرورزي سعدي تا آنجاست كه كسي در اين زمينه به پاي او نمي رسد .طبيعي است كه وقتي از يك روابط گسترده بر پايه احساس و دوستي ميان دو نفر سخن رانده مي شود نميتوان وجود حتي كمترين حد شكوه و گله را كه لازمه و پيوست هر گونه رابطه انساني است انكار كرد.
سعدي با همه ستايش هاي بي نظيري كه از معشوق دارد و تاكيد مي كند كه :
ندانمت به حقيقت كه در جهان به كه ماني
جهان و هر چه در او هست صورت اند و تو جاني
و افتخارش اين است كه:
تا عهد تو در بستم عهد همه بشكستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها
اما گاهي در مقام و موقعيتي قرار مي گيرد يا معشوق او را در وضعيتي قرار مي دهد كه مجبور مي شود سرزنش آلود بگويد:
گرفتم آتش پنهان خبر نمي داري
نگاه مي نكني آب چشم پيدا را ؟
و يا اين گونه خود را دلداري دهد:
سعديا گر همتي داري منال از جور يار
تا جهان بوده است جور يار بر يار آمده است
لحن گلهآلود سعدي گاهي تند تر هم مي شود تا آنجا كه به معشوق مي گويد تو اگر ما هم نخواهيم نمي تواني خود را پنهان كني و هر طور باشد خود را به ديد كسان مي آوري پس حالا كه اين گونه است با ما بيگانگي مكن زيرا هر چه باشد در آفرينش يكي مانند ما بيش نيستي:
تو با اين حسن نتواني كه روي از خلق در پوشي
كه همچون آفتاب از جام و حور از جامه پيدايي
گرفتم سرو آزادي نه از ماء مهين(معين) زادي ؟!
مكن بيگانگي با ما چو دانستي كه از مايي
نمونه ديگر سرزنش هاي سعدي نسبت به معشوق در قطعه اي است كه در زمره غزليات آمده است و رديف: ما نيز هم بد نيستيم دارد:
گفتي به رنگ من گلي هرگز نبيند بلبلي
آري نكو گفتي ولي ما نيز هم بد نيستيم
تا چند گويي ما و بس كوته كن اي رعنا و بس
نه خود تويي زيبا و بس ما نيز هم بد نيستيم
اوج اين لحن خاص سعدي در غزلي جنسي يا اروتيك است با مطلع:
اي لعبت خندان لب لعلت كه مزيده است ؟!
وي باغ لطافت به رويت كه گزيده است ؟!
كه دوستان متن كامل آن را در كليات سعدي خواهند ديد.
با اين وجود نتيجه مي گيريم كه واسوخت پيش از وحشي بافقي در سعدي اوج و ارجي داشته است و بي ترديد وحشي به اين شيوه سعدي در غزل چشم داشته است.
دكترمدرس زاده
استشمام عطر وبوي عيد از پنجره ملكوت گواراي وجودتان .
عيد سعيد قربان مبارك .
اولين جلسه مجمع عمومي دبيران ادبيات شهرستان روز
شنبه 14/8/90ساعت 13:30در مركز تحقيقات برگزار
مي شود .
عروجش گرامي مي داريم .
با توجه به تغيير نظام ترمي به سالي امتحان نوبت اول به صورت مشترك
۵۰صفحه از عروض وقافيه به ارزش ۱۰نمره و۵۰صفحه از ادبيات ۲به
ارزش ۱۰نمره برگزارمي گردد. نقدادبي وباقيمانده كتب مربوط به
نيمسال دوم است . بودجه بندي وبارم بندي وحذفيات درجلسه مجمع
عمومي دراختيارهمكاران قرار مي گيرد.
لازم به ذكراست بارم بندي زبان فارسي عمومي تمامي رشته ها درپايه چهارم تغيير يافته است .
به نام خداوند جان وخرد ارزشيابي درس : ادبيات فارسي 1 | ||
رديف |
سوالات |
بارم |
الف |
معني اشعار وعبارات زير را به نثر روان بنويسيد. |
-- |
1 |
هرآن كه از روي ناداني نه او را گزيد گزند او ناچار بدو رسيد.
|
75/ |
2 |
دهنده اي كه خواستن جز از او نيست خوش گوار.
|
5/ |
3 |
قطره ي علم است اندرجان من وارهانش ازهوا وزخاك تن
|
5/ |
4 |
چوسهراب شيراوژن اورا بديد زبادجواني دلش بردميد
|
75/ |
5 |
خرامان بشدسوي آب روان چنان چون شده بازجويد روان
|
1 |
6 |
بكوشيم فرجام كار آن بود كه فرمان وراي جهانبان بود
|
1 |
ب |
معني لغات مشخص شده را بنويسيد. همي كرد نخجير ويادش نبود . توپور گوپيلتن رستمي . آنان رستم را هماورد سهراب دانستند .
با سپاهي گران به جنگ رفت . همي خواست پيروزي ودستگاه . سبك تيغ تيزازميان بركشيد.
چوبگشادخفتان وآن مهره ديد. خدايي اوراست درخورنده.
|
2 |
ج |
به سوالات مطرح شده پاسخ دهيد. |
-- |
1 |
هدف سهراب از لشكركشي به ايران چه بود؟
|
1 |
2 |
در بيت ( رها كرد زو دست وآمد به دشت چوشيري كه بر پيش آهو گذشت ) راه رفتن سهراب چگونه توصيف شده است ؟ |
5/ |
3 |
دربيت ( بگير وبه گيسوي او بر بدوز به نيك اختر وفال گيتي فروز) دوختن مهره را به گيسوان در چه زماني توصيه مي كند؟
|
1 |
3 |
تفاوت معنايي دركلمه مشخص شده را بنويسيد .(بخشندگي و بخشايندگي او را ستوده اند)
|
1 |
4 |
دربيت به« گردان لشگر سپهدار گفت كه اين راز بايد كه ماند نهفت» منظورازسپهداركيست؟ چه رازي بايددرنهان بماند؟ منظور ازقسمت مشخص شده چيست؟ |
75/ |
5 |
منظورمصرع هاي زير را بنويسد. زمانه به دست تودادم كليد
چنين رفت واين بودني كار بود
زمانه بيامدنبودش توان
به سان يكي تيغ فولادشد
سرمهتري زيرگردآورد |
5/2 |
6 |
(تابادوآب وآتش وخاك درآفرينش بركار است )منظورازقسمت مشخص شده چيست ؟ اين جمله به چه زماني اشاره دارد؟ |
1 |
7 |
آثارادبي براساس انديشه ومحتوا به چه انواعي تقسيم مي شوند؟ |
1 |
8 |
حماسه را تعريف كنيد.
|
1 |
9 |
سه ويژگي حماسه وقسمت هاي شاهنامه فردوسي را نام بيريد.
|
5/1 |
10 |
تفاوت مثنوي وغزل درچيست؟
|
1 |
11 |
نويسنده وموضوع تاريخ جهانگشا را بنويسيد
|
75/ |
12 |
درمصراع (جهان را بلندي وپستي تويي ) منظوراز«پستي» چه چيزهايي است؟
|
5/ |
-- |
موفق باشيد جمع |
20 |
الف ) بخش قافیه :
قافيه :
تعريف شعر : شعر را سخني موزون و قافيه دار گفته اند .
نظر منطقيان در مورد شعر :
شعر سخني است خيال انگيز و وجود وزن و قافيه براي شعر ضروري است .
شعر از نظر خواجه نصيرالدين طوسي :
وي وزن را به دليل خيال انگيز بودن از فصول ذاتي شعر مي داند .
تاثير وزن درشعر :
زيباييِ سحر انگيز مي بخشد و آن را شورانگيز مي سازد ، اگر وزن شعري را بر هم بريزيم از زيبايي و تاثير آن در نفوس كاسته مي شود .
تاثير قافيه در شعر :
به زيبايي و خوش آهنگي شعر مي افزايد ، گوش را نوازش مي دهد ، شادي آور است .
تفاوت حرف و واج :
واج ، صورت ملفوظ حروف ( همان كه در آموزش ابتدايي به آن صدا مي گويند ) است .
حرف ، شكل مكتوب را گويند .
انواع حروف ملفوظ : مصوت و صامت
مصوت : زبان فارسي داراي سه مصوت كوتاه و سه مصوت بلند است . مصوت كوتاه عبارتند از : -َ ، -ُ ، -ِ مصوت بلند عبارتند از : ( آ ، و ، ي )
صامت : زبان فارسي داراي 23 صامت است .
واژه ي قافيه : واژه هايي است كه حرف يا حروف قافيه در آخر آنها مشترك باشد .
حروف قافيه : حرف يا حروف مشترك در آخر واژه هاي قافيه ( حروف اصلي + الحاقي )
حروف اصلي قافيه : فقط به حروف مشترك قافيه اطلاق مي شود بدون حروف الحاقي .
حرف رَوي : آخرين حرف اصلي قافيه را رَوي گويند .
حرف يا حروف الحاقي : حرف يا حروفي هستند كه پس از آخرين حرف اصلي كلمه مي آيدكه جزء حروف مشترك قافيه اند و رعايت آن لازم است .
حروف الحاقي عبارتند از : شناسه ها ، ضماير متصل ، پسوندها ، مخفف صيغه هاي زمان حال بودن ( -َ م ، ي ، يم ، يد ، _ِ ند ) و " ي " در آخر واژه هاي مختوم به " آ ، و " مثل خداي ، موي
طرز مشخص كردن قافيه شعر : ابتدا رديف را مشخص مي كنيم و بعد حروف الحاقي را و سپس حروف اصلي را
رديف :
كلمه يا كلماتي است كه بعد از قافيه عيناٌ ( از نظر نوشتن و معني ) تكرار مي شود .
قواعد قافيه : قاعده ي 1 و قاعده ي 2
قاعده ي 1 :
هر يك از مصوت هاي بلند " آ ، و " به تنهايي اساس قافيه قرار مي گيرند . ( ما ، تمنا ) و ( جادو ، آهو )
قاعده ي 2 :
مصوت + صامت ( حزين ، همين = ين ) و ( نُو ، درُو = -ُ و )
مصوت + صامت + صامت ( نكاشت ، برنداشت = اشت ) و ( حق پَرست ، دَست = -َ ست )
تبصره :
واژه هايي كه به –ِ ( ه بيان حركت ) يا مصوت " ي " ختم مي شوند اين –ِ ، ي گر چه جزء حروف اصلي قافيه اند اما الحاقي به شمار مي روند . ( بره – تره كه خوانده مي شود برِ ، ترِ ) ( علي ، منجلي )
-َ لي = حروف قافيه - َل حروف اصلي ( طبق قاعده ي 2 ) " ي " در حكم الحاقي است .
قافيه شدن " كُشت با گَشت " :
اين دو واژه قافيه نمي شوند چون مصوت اولي ضمه ( -ُ ) و مصوت دومي فتحه ( -َ ) است . در صورتي اين دو واژه قافيه مي شوند كه به آخر اين دو كلمه حرف يا حروفي ( ه ، ي ) الحاق شود . مثل :
( كُشتي ، گَشتي ) يا ( كُشته ، گَشته ) همين طور است دو كلمه ي ( منظَر و تصوُر )
واژه ي " بنده = بندِ و ژنده = ژندِ" قافيه مي شود چون كسره ي آخر در حكم الحاقي است .
تبصره :در صورتي پسوند يا پيشوند واژه ي قافيه قرار مي گيرند كه تكرار نشوند . مثل : " لوليان و روان " پسوند " ان " در لوليان نشانه ي جمع است و در روان نشانه ي صفت حاليه و قافيه كردن اين دو كلمه درست است .
اما واژه هاي " زلفكان و رخان " چون " ان " در هر دو واژه نشانه ي جمع است قافيه كردن آنها نادرست است چون پسوند " ان " تكرار شده است .
جناس تام :
اگر واژه هاي قافيه لفظاٌ يكسان ولي در معنا متفاوت باشند قافيه درست است . مثل : "روان ، روان " به معني :" رونده و روح و جان "
قافيه مياني :
شاعران براي غني تر كردن موسيقي شعر ، گاه در پايان نيم مصرع نيز قافيه مي آورند .
در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود
قافيه دروني :
گاهي قافيه در درون مصرع است يعني تنها در پايان نيم مصرع يا مصرع نيست .
يار مرا ، غار مرا ، عشق جگر خوار مرا يار تويي ، غار تويي ، خواجه نگه دار مرا
روح تويي ، نوح تويي ، فاتح و مفتوح تويي سينه ي مشروح تويي ، بر در اسرار مرا
ذوقافيتين :
گاهي شعر داراي دو قافيه پاياني است كه قافيه ي اصلي در واژه هاي آخر مصراع هاست .
گزيد از غنيمت ظرايف بسي كز آن سان نبيند طرايف كسي
قافيه ي خطي :
قافيه بر مبناي صورت ملفوظ است كه هم جنبه ي سمعي دارد و هم جنبه ي بصري مثل : ريز ، خيز
ولي قافيه كردن واژه هاي : حضيض ، لذيذ ، غليظ ، مشك بيز و خيز، نادرست است چون شكل خطي آنها از نظر ديداري متفاوت است .
عيوب قافيه :
1- واژه ي " پُر با تَر " چون مصوت اولي ضمه و دومي فتحه است قافيه كردن آنها نادرست است .
2- واژه ي " فردوسي با طوسي " چون " و " فردوسي صامت است و " و " در واژه ي طوسي مصوت بلند است ، قافيه كردن آنها نادرست است .
3- واژه ي " احتياط با اعتماد " چون حرف آخر آنها متفاوت است قافيه كردن آنها نادرست است
تكرار واژه هاي قافيه را علماي بلاغت عيب فاحش مي شمرند مگر اينكه ابيات شعر از بيست ، سي درگذرد يا قصيده دو مطلع داشته باشد .
صنعت ردالقافيه : تكرار واژه ي قافيه ي مصراع اول در مصراع چهارم را ردالقافيه گويند .
تكرار واژه هاي غير بسيط قافيه :
در صورتي كه اجزاي سازنده ي آنها چندان آشكار نباشد يا ميان دو جزء فرقي بتوان نهاد ، رواست .
مثل : " رنجور ، مزدور " و " پاسبان ، مهربان " و " كوهسار ، آبدار و پايدار " و " آب ، گلاب "
ولي اگر اجزاي كلمات كاملاٌ شناخته باشد ، تكرار قافيه روا نيست . مثل : " خوب تر ، بد تر " و " زلفكان ، رخان "
نظر نيما يوشيج در مورد قافيه :
اگر قافيه نباشد چه خواهد بود ؟ حباب تو خالي ، شعر بي قافيه ، مثل آدم بي استخوان است . هنر شاعري در قافيه سازي است ...
نظر نيما در مورد ضابطه ي قافيه :
قافيه مقيد به جمله ي خود است ، همين كه مطلب عوض شد و جمله ي ديگري به روي كار آمد ، قافيه به آن نمي خورد .
قافيه در شعر نو و كلاسيك :
قافيه شعر كلاسيك در آخر ابيات مي آيد حال آن كه در شعر نو بستگي به مطلب دارد و هر مطلب قافيه دار نيست . وقتي شعر حاوي مطالب پراكنده و وصف هاي جداگانه است يا جنبه ي امري و دعايي دارد ، قافيه را لازم نمي دانند .
شاعران نو پرداز در چه صورتي قافيه را در شعر لازم نمي دانند :
وقتي شعر حاوي مطالب پراكنده و وصف هاي جداگانه است يا جنبه ي امري و دعايي دارد ، قافيه را لازم نمي دانند .
ب ) بخش عروض :
هجا : يك واحد گفتار است كه با هر ضربه ي هواي ريه به بيرون رانده مي شود .
انواع هجا :
1- هجاي كوتاه : داراي دو حرف ( صامت + مصوت كوتاه ) است با علامت U مثل : نَه = نَ
2- هجاي بلند : داراي سه حرف ( صامت + مصوت كوتاه + صامت = نَر ) ، ( صامت + مصوت بلند = ما ، با ) است با علامت –
3- هجاي كشيده : داراي چهار يا پنج حرف ( صامت + مصوت كوتاه + صامت + صامت = نَرم ) ( صامت + مصوت بلند + صامت + صامت = پارس ) است با علامت – U مثل : نَرم ، پارس ،
تبصره :
1- امتداد هر مصوت بلند دو برابر مصوت كوتاه است و در وزن شعر دو حرف به حساب مي آيد .
2- " آ " در خط ، برابر است با همزه و مصوت بلند " آ " لذا سه حرف به حساب مي آيد .
3- " آ ، و ، ي " وقتي دومين حرف هجا باشند مصوت بلند هستند و دو حرف به حساب مي آيند . مثل : سود ، كار ، ديد ولي در كلمات " وام ، قول ، سيل ياد " ، ( و ، ي ) صامتند .
قواعد تقطیع :
در تقطیع اشعار به ارکان عروضی مراعات نکات زیر امری ضروری است :
1 – درعمل تقطیع حروف ملفوظ دارای درجه ی اعتبار است نه حروفی را که بر روی کاغذ نوشته می شود
2- امکان حذف همزه : هر گاه قبل از همزه آغاز هجا حرف صامتی بیاید همزه را می توان حذف کرد چون با حرف قبل و بعد خود یک جا تلفظ می شود . مثل : در آب = د - راب
3- حرف مشدد ( ّ ) در تقطیع دو بار به حساب می آید . معلّم = معللم
4- تنوین : چون مکتوب نیست نون ساکن می گذارند . مثلاً = مثلن
5- نون ساکن بعد از مصوت بلند( آ – او – ای ) حذف می شود . کاروان = کاروا
6-چنان چه این ( ن ) به هجای بعد منتقل گردد در این هجای جدید چون بعد از مصوت بلند قرار نمی گیرد به حساب
مي آيد .
7- انواع واو :
الف ) واو بیان ضمه : به هنگام تقطیع حذف می شود و حرف ماقبل خود را مضموم می کند .مثل : چون – چو -دو ( عدد )- تو - خود = چُن – چُ – دُ – تُ – خُد
ب ) واو عطف ) هر گاه میان دو کلمه قرار گیرد حرف ما قبل آن را مضموم مي شود و واو حذف می شود . راه و چاه = راهُ چاه . گاهی واو عطف ملفوظ است و در تقطیع به حساب می آید . سر وَ سینه
ج ) واو معدوله ) واوی که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود از تقطیع حذف می شود . خواهر = خاهر
8- های غیر ملفوظ چون به تلفظ در نمی آیداز تقطیع حذف می شود و حرف ما قبل آن مکسور می شود .
که – چه – آهسته = کِ – چِ – آهستِ
9- کلماتی که واو با کرسی همزه ( ء ) دارند به صورت ( ع ) تلفظ می شود . مئودًب = معددب
10 – هجای پایان مصراع چه کوتاه باشد چه کشیده همیشه بلند به حساب می آید . باد = -
11- در کلمات بسیطِ ( ساده ) فارسی هیچ گاه مصوت بلند ( ای – i ) قبل از ( ی - y ) قرار نمی گیرد پس کلماتی نظیر گیاه – سیاه را چنین می نویسیم : ( گِ – یاه ) - ( سِ – یاه ) یعنی هجای اول با کسره تلفظ می شود.
( بیا = بِ – یا ) – ( روحانیون = رو – حا – نِ – یون ) – ( زیاد = زِ – یاد ) – بیاموز = بِ – یا – موز )
وزن شعر : عبارت است از نظمي در اصوات گفتار مثل وزن شعر فارسي كه بر مبناي كميت هجاها است .
عروض : علمي است كه قواعد تعيين اوزان شعر ( تقطيع ) و طبقه بندي اوزان را ، از جنبه ي نظري و عملي به دست
مي دهد .
واحد وزن : در شعر فارسي مصراع است و در شعر عرب بيت است .
قواعد تعيين وزن :
1- درست خواندن و درست نوشتن ( استفاده از خط عروضي ) 2- تقطيع هجايي 3- تقطيع به اركان 4- اختيارات شاعري
تقطيع هجايي : مشخص كردن هجاهاي شعر اعم از كوتاه ، بلند و كشيده است .
تقطيع به اركان :
هجاهاي هر مصراع را سه تا سه تا يا چهار تا چهار تا يا چهار تا سه تا بر اساس نظمي كه دارند جدا مي كنيم
اركان عروضي :
وقتي اجزاي شعري را به اجزاي چهارتا چهار تا يا سه تا سه تا يا چهار تا سه تا كه نشان دهنده ي نظم آنها باشد ، جدا كرديم نام معادل آنها را مي آوريم .
اركاني كه در آغاز و ميان و پايان مصرع مي آيند :
الف ) اركاني هستند كه هجاي آخر آنها بلند باشد مثل : فاعِلاتُن = ( فا - ، ع U ، لا - ، تُن - ) مُفتَعِلُن = ( مُف - ، تَ U ، عِU ، لُن- ) مَفاعيلُن = ( مَ U، فا- ، عي- ، لُن- )
ب ) اركاني كه در آخر مصرع قرار نمي گيرند . آخرين هجاي هر يك از اين اركان كوتاه است .
مثل : فاعِلاتُ = ( فا- ، عِU ، لا- ، تُ U) مفعولُ = ( مَف- ، فu ، عو- ، لُu ) مفاعلُ = ( مَ u، فا - ، عِu ، لُ u )
ج ) اركاني كه فقط در آخر مصراع قرار مي گيرند . مثل : فَعَل = ( فَu ، عَu ، لu ) فَع = ( فَع- )
بَحر : بر وزن شهر به مفهوم دریاست . چون موسیقی دارای دستگاه گوناگونست در وزن اشعار فارسی نیز دستگاه متفاوتی است که به هر یک از این دستگاه ها بحر نامیده می شود . مانند بحر هَزَج – رَجَز – مُتِقارِب – رَمَل
سالم : اگر ارکان بیتی به صورت ( توالي )کامل تکرار شود و هیچ گونه زحافی نداشته باشد سالم می گویند .
زَحاف : وزنی که از اجزای غیر سالم تشکیل شده باشد بحر غیر سالم یا مزاحف گویند .
مُثَمًن : اگر ارکان مصرعی چهارركني باشد با مصرع بعدش مجموعا هشت رکن می شود که به آن مُثَمًن گویند .
مُسَدًس : اگر ارکان مصرعی سه ركني باشد با سه ركن مصرع بعدي شش ركني می شود که به آن مسدس مي گویند .
بحور رایج در شعر فارسی : ( رَمَل – مُتِقارِب – هَزَج – رَجَز )
الف ) بحر رَمَل :
از تکرار فاعِلاتُن به دست می آید.
زحاف رایج بحر رَمَل :
1- فَعَلاتُن : حذف حرف دوم فاعلاتن است که نام آن مَخبون است.
2- فَعَلاتُ حذف حرف دوم و آخر فاعلاتن است که نام آن مَشکول است .
3- فاعِلُن : حذف حرف پنجم و ششم فاعلاتن است که به آن مَحذوف گویند.
4- فَعَلُن : حذف دوم و پنجم و ششم از فاعلاتن است که به آن مَقصور گویند .
اوزان رایج بحر رَمَل :
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن = بحر رَمَل مثمن سالم
فاعلاتُن – فاعلاتن – فاعلن = بحر رمل مسدًس محذوف
فَعَلاتُ فاعِلاتُن فعلاتُ فاعلاتُن = بحر رمل مثمًن مشکول
فَعَلاتُن فَعلاتُن فَعَلُن + بحر رمل مسدًس مَخبون مقصور فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فعلن = بحر رمل مُثَمًن مقصور
ب )بحر مُتِقارِب : از تکرار فَعُولُن به دست می آید .
زحاف رایج بحر مُتِقارِب :
1- فَعول : حذف حرف آخر فعولُن است که به آن مقصور گویند .
2- فَعَل : حذف حرف سوم و پنجم فعولُن است که به آن محذوف گویند .
اوزان رایج بحر مُتِقارِب :
فَعُولُن فعولن فعولن فعولن = بحر مُتِقارِب مُثَمًن سالم
فَعُولُن فعولن فَعَل = بحر متقارب مُسَدًس محذوف
فعولن فعولن فعول = بحر متقارب مُسدًس مقصور
ج )بحر هَزَج :
از تکرار مَفاعیلُن به دست می آید .
زَحاف رایج بحر هَزَج :
1- مَفاعیلُ : حذف حرف آخر مفاعیلن است که به آن مَکفوف گویند .
2- مَفعولُ : حذف حرف اول و آخر مفاعیلن است که فاعیلُ می ماند و تبدیل به مَفعولُ می شود و به آن اَخرَب گویند.
3- مَفاعِلُن : حذف حرف پنجم مفاعیلُن است که به آن مَقبُوض گویند .
فَعولُن حذف دو حرف آخر مفاعیلن است که مَفاعی می ماند تبدیل به فَعولُن می شود که به آن مَحذوف گویند .
4- مَفاعیل : حذف حرف آخر مفاعیلن با سکون لام که به آن مَقصور گویند .
اوزان رایج بحر هَزَج :
مفاعیلن مفاعیلن فعولن : بحر هَزَج مُسَدًس محذوف
مفعولُ مفاعیلُن مفعول مفاعیلن : بحر هزج مُثَمًن اَخرَب
مفاعیلُن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن : بحر هزج مثمًن سالم
مفعول مفاعِلُن فعولُن : بحر هزج مُسدًس مَکفوف محذوف
مَفعولُ مفاعیل مفاعیل فعولن : بحر هزج مثمن اخرب مکفوف
د ) بحر رَجَز :
از تکرار مُستَفعِلُن تشکیل می شود .
زحاف رایج بحر رَجَز :
مُفتَعِلُن : حذف حرف چهارم مُستفعلُن که مُستَعِلُن می ماند که تبدیل به مُفتَعِلُن می شود که به آن مَطوی گویند .
مَفاعِلُن : حذف حرف دوم مُستفعلُن است که مُتَفعِلُن می ماند تبدیل به مَفاعِلُن می شود و به آن مَخبون گویند .
اوزان رایج بحر رَجَز :
مُستَفعِلُن مستفعلن مستفعلن مستفعلن : بحر رَجَز مُثَمًن سالم
مُفتَعِلُن فاعِلُن مفتعلن فاعلن : بحر رجز مثمًن مَطوی مخبون محذوف
مُفتَعِلُن مفاعِلُن مفتعلن مفاعلن : بحر رجز مثمًن مطوی مخبون
اوزان دوری :
از ارکان متناوب درست می شود نه از تکرار یک رکن. و به قرار زیر است :
1- مُفتَعِلُن فاعِلُن 2- مَفعولُ فاعِلاتُن 3- مَفعولُ مَفاعیلُن 4- مَفاعِلُن فاعِلُن
بحر مضارع : از مَفاعیلُن فاعِلاتُن ( مَفعولُ فاعِلاتُن ) : بحر مُضارع اَخرَب
زحاف بحر مضارع رجوع شود به بحر هَزَج و رَمَل
اختيارات شاعري : 1- اختيارات زباني 2- اختيارات وزني
اختيارات زباني : تسهيلاتي در تلفظ، براي شاعر فراهم مي سازد تا به ضرورت وزن از آن استفاده كند بي آن كه موجب تغييري در وزن بشود و عبارتند از :
1- امكان حذف همزه :
در فارسي اگر قبل از همزه ي آغاز هجا ، حرف صامتي بيايد ، مي توان همزه را حذف كرد .
مثل : از اين ، ( اَ ، زين ) در آب ( دَ ، راب )
2- تغيير كميت مصوت ها : شاعر اختيار دارد به ضرورت وزن مصوت هاي كوتاه را بلند و مصوت هاي بلند را كوتاه تلفظ كند.
الف ) بلند تلفظ كردن مصوت هاي كوتاه : مثل : كسره ي اضافه ( -ِ ) ، " و " ضمه ( -ُ ) ، فتحه ( _َ ) كه تنهاغ در آخر كلمه ي " نَه " مي آيد و كم اتفاق مي افتد .
ب ) كوتاه تلفظ كردن مصوت هاي بلند :
هر گاه پس از كلمات مختوم به مصوت هاي بلندِ ( و ، ي ) مصوتي بيايد شاعر اختيار دارد كه مصوت هاي بلند ( و ، ي ) را كوتاه تلفظ كند تا كوتاه به حساب آيد .در اين صورت ميان دو مصوت ، صامت ( ي ) قرار مي گيرد كه به آن " ي " ميانجي مي نامند . آرزويي = آ U،ر - ، زو – ( U ) ، يي –
تبصره ي 1 :
" و " در كلمات تك هجايي مانند : مو ، رو ، بو ، جو و غيره هيچ گاه كوتاه نمي شود اما در كلمه ي " سو " در حال اضافه ممكن است كوتاه شود .
مثال براي مصوت بلند " ي " : ي + ي وقايه + مصوت راستي آموز = را ، س ، تي ، يا ، موز
تبصره ي 2 :
اگر مصوت بلند " ي " در ميان كلمه اي ساده يا با پسوند يا پيشوند يا ضمير متصل باشد قاعده " ب " ( كوتاه تلفظ كردن مصوت بلند ) صدق نمي كند زيرا مصوت " ي " در اين مورد هميشه كوتاه تلفظ مي شود و اختياري نخواهد بود .
مثلا در كلمه ي زياد ( زيياد ) = ( U - U) حِيَل = ( U - ) بياموز ( U - - U )
اختيارات وزني :
امكان تغييرات كوچك در وزن را به شاعر مي دهد كه گوش فارسي زبانان آن ها را عيب نمي شمارند.
انواع اختيارات وزني :
1- بلند بودن هجاي پايان مصرع : هجاي آخر چه كشيده چه كوتاه باشد ، بلند به حساب مي آيد .
2- به جاي فَعَلاتُن ( u ، u ، - ، - ) اولِ وزن مي توان فاعِلاتُن ( - ، u ، - ، - ) آورد يعني هجاي كوتاه اولِ u u را به هجاي بلند تبديل كنيم اما عكس آن امكان پذير نيست .
3- اِبدال : شاعر مي تواند به جاي دو هجاي كوتاه ميان مصرع ، يك هجاي بلند بياورد يعني به جاي uu- ( فَعَلُن ) مي تواند – ( فَع لُن ) بياورد. اين اختيار زماني روي مي دهد كه تعداد هجاي مصرعي كم تر از مصرع ديگر باشد . اين اختيار در دو هجاي ماقبل آخر بسيار رايج است .
در اين اختيار به جاي مُفتَعِلُن ، فَعَلاتُن ، مُستَفعِلُ مي تواند " مَفعولُن " بيايد .
4- قلب : به ضرورت وزن مي توان يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه كنار هم را جا به جا كرد يعني به جاي – u مي توان u – آورد يا بر عكس . اين اختيار در مُفتَعِلُن ( - u u - ) و مَفاعِلُن ( u-u - ) رخ مي دهد .
اوزان هم گروه :
اوزاني كه از نظر نظم ميان هجاهاي كوتاه و بلند يكسان باشند اوزان هم گروه مي نامند .
اوزان شعر فارسي سه نوع است :
1- اوزاني كه شاعران به آنها شعر سرودند كه متجاوز از 250 تاست .
2- اوزاني كه عروضيان خود براي آنها شعري به عنوان مثال آورده اند .
3- اوزاني كه براي آنها مثال آورده نشده است .
اوزان دوري يا متناوب :
وزني است كه هر مصرع آن از دو قسمت تشكيل مي شود و قسمت دوم ، تكرار قسمت اول است . هر نيم مصرع در حكم يك مصرع مي باشد .
مشخصات اوزان دوري :
1- بعد پاره ي اول هر مصرع وقفه يا مكثي بالقوه يا بالفعل هست .
2- از اركان متناوب درست مي شود نه از تكرار اركان
3- هجاي پاياني نيم مصرع اول هميشه بلند است اما به جاي آن مي توان كشيده يا كوتاه آورد
4- هجاهاي هر مصراع زوج است و معمولا هفت يا پنج هجا دارد .
پركاربرد ترين اوزان دوري :
1- مُفتَعِلُن فاعِلُن 2- مفعولُ فاعِلاتُن 3- مفعولُ مَفاعيلُن
اوزان مثنوي :
1- فَعولُن فعولن فعولن فَعَل وزن حماسي و رزمي است و مناسب پند و اندرز مثل : شاهنامه ، بوستان
2- مفاعيلُن مفاعيلن فعولُن مناسب داستان هاي عاشقانه است . مثل : ويس و رامين ، خسرو و شيرين
3- فاعِلاتُن فاعلاتن فاعِلُن مناسب مضامين پند آميز و عارفانه است . مثل : منطق الطير و مثنوي
4- مُفتَعِلُن مفتعلن فاعِلُن مناسب پند و حكمت است . مثل : مخزن الاسرار نظامي
5- فَعَلاتُن فعلاتن فَعَلُن مناسب مضامين پند آميز و عرفاني است . مثل : سبحه الابرار جامي
6- مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن مناسب مضامين عاشقانه است . مثل : ليلي و مجنون نظامي و مجنون و ليلي جامي و هاتفي و تحفه العراقين خاقاني
وزن شعر فارسي :
به سبب ثابت بودن كميت مصوت هاي بلند و كوتاه در زبان فارسي به ناچار كَمّّي است .
اوزان شعر رسمي :
الف ) اوزاني كه مبتني بر نظم و تساوي هجاها در هر مصرع شعر است .
ب ) اوزاني كه در آن ها نظم ميان هجاها هر مصرع رعايت مي شود اما طول مصراع ها يكسان نيست .
اوزاني كه در آن ها نظم ميان هجاها هر مصرع رعايت مي شود اما طول مصراع ها يكسان نيست بر سه نوع است :
1- وزن در قالب مستزاد : مستزاد شعري است كه در پايان هر مصراع آن مصراع كوتاهي مي آيد . اين مصراع هاي كوتاه با هم هم وزن هستند .
2- بحر طويل : شعري است كه هر مصراع آن از تكرار تعدادي نامعين اركان عروضي فَعَلاتُن يا مَفاعيلُن ساخته مي شود .
3- وزن نيمايي : شعري است كه طول مصراع هاي آن مساوي نسيت و جاي قافيه در آن مشخص نيست . در اين وزن مصراع جايي تمام مي شود كه كلام خاتمه يابد يا نفس تازه كردن يا تاكيد و غيره لازم باشد .
تكيه : برجستگي هايي كه به يك هجاي كلمه داده مي شود كه باعث مي شود برجسته تر تلفظ شود تكيه سبب تفاوت معنايي مي شود . مثل : ولي به معني اما و سرپرست
ویژگی های اسم:
الف)اسم ازنظر ساختمان
1-اسم ساده :اسمی که فقط ازیک جزء معنادارساخته شده باشد:گوسفند ، اسفندیار ، خانه ،فرهنگ .
2-اسم غیرساده :اسمی که بیش ازیک جزءمعنا داردارند ومی توانیم آن هارابه دویا چندبخش تقسیم کنیم:کتاب خانه ، قلم تراش ، کارکرد .
اسم غیر ساده نیز به سه نوع تقسم می شود :1-اسم مشتق 2-اسم مرکّب 3-اسم مشتق –مرکّب
1-اسم مشتق :اسمی که درساختمان آن یک جزءمعنادار ویک جزء معناساز(معنی را عوض کند)وجودداشته باشد. پیشوند های مشتق ساز:
1)با +اسم←با هنر ،بانشاط 2)نا+اسم← ناکام ،ناسپاس –نا+صفت← نادرست ، نامنظم - نا+بن فعل ←نادار ،نادان 3)نـ +بن فعل ←نشکن (لیوان نشکن )،نسوز (پنبه ی نسوز) 4)هم +اسم←هم خانه ،هم درس 5) بی+اسم← بی استعداد ،بی علاقه 6) و.... مهم ترین پسوند های مشتق ساز
-مشتق از فعل: الف)مشتق ازبن مضارع: 1)بن مضارع +پسوند« ـــــِش»ورزش ، گویش ،گرایش .2)بن مضارع +«ــــِ(ه/ـه)»گریه ، گیره ، پوشه ، خنده
ب)مشتق ازبن ماضی :1)بن ماضی +پسوند «ار» دیدار ، کشتار ، گفتار ، رفتار .2)بن ماضی +پسوند«ـــَن»دیدن ، روییدن ، پیوستن ، آمدن ،جنگیدن.
مشتق ازفعل زیاداست دراین جابه چندموردکه کاربردزیاددارند اکتفاشده است0
-مشتق ازصفت :1)صفت +پسوند«ــِ(ه/ـه)»زرده ، شوره ، سپیده (سفیده 2) صفت+پسوند« ــَک» زردک ، سرخک ، سفیدک .3) صفت+پسوند«ی»
خوبی ،بلندی ، فراوانی (این وند پس از پایان ه/ــه به شکل «گی »در می آید:زنده sزندگی ، شرمنده sشرمندگی)
4)صفت +پسوند«ا»:درازا ، پهنا ، ژرفا ، گرما 5 )صفت شمارشی+پسوند «ه/ــه»پنجه ، هفته ، دهه ، سده ،هزاره
3-مشتق ازاسم:ا1)اسم +پسوند«ـــِ(ه/ــه )»ریشه ، ساقه ، دماغه دهانه ،گردنه 2) اسم +پسوند«ـــَک»خرک ، پفک ، عروسک ،مردک ،پسرک ،
3) اسم +پسوند«گاه »تعمیرگاه ،فرودگاه ،دادگاه ،لنگرگاه . 4) اسم +پسوند«کده »غمکده ،ماتمکده ، هنرکده ، 5)اسم+پسوند«بان»باغبان ،کشتیبان 6)اسم+پسوند«زار»گلزار ،چمنزار(صفت بیانی +ه+زار:شوره زار ،سبزه زار) 7 )اسم +پسوند«لاخ»سنگلاخ 8)اسم+پسوند«ستان » کردستان،گلستان 9) اسم +«ی» خیاطی ،بقّالی 10)اسم +«گر » آهنگر ،کوزه گر 11)صفت +«گری» موذی گری ،یاغی گری 12) اسم +«دان» نمکدان ،شمعدان 13) اسم +«یّه » خیریّه ،نقلیّه 14)اسم +«چه » قالیچه ،صندوقچه 15)اسم+«مند» بهره مند ،هنرمند 16)اسم +«ناک » غمناک ،سوزناک 17)اسم +«وار/واره » ماهواره ، غزلواره 18) اسم «گین» شرمگین ، اندوهگین
4)مشتق ازضمیر:ضمیر +پسوند«ی» مایی ،تویی،مَنی
نکته:علامت های جمع ،صفت تفضیلی(تر)وصفت عالی (ترین)مشتق ساز نیستندو«ی»نکره
2-اسم مرکّب:اسمی که ازدویاچندجزء معنا دارتشکیل می شود:مهمانسرا،مداد تراش ، شتر گاوپلنگ (زرّافه )،آب دوغ خیار
انواع اسم مرکّب :
1)اسم+اسم:لاک پشت ، شاه توت ، دستمزد ، دام پزشک ،حاجی فیروز ،کارنامه ، آب گوشت ،کتاب خانه
2)اسم +بن ماضی :کارکرد ، رهاورد ، صلاحدید،دستبرد ، دستاورد ، 3)اسم+بن مضارع :آبکش ،خط کش ،خاک انداز ، مدادتراش ،دستبند ،گلگیر
4)صفت +اسم :سیاه مشق ، نوروز ،سپیدرود ،چهارپا ،سبزقبا
3)اسم مشتق –مرکّب: اسم مرکبی که وندداشته باشد آن را مشتق مرکب می نامند. مانند :خودآزماییs(اسم +آزمای(بن)+ی(وند)
انواع اسم مشتق –مرکب:1)اسم +بن مضارع +ان:آینه بندان ،عقدکنان ، 2)بن ماضی+و(میانوند )+بن ماضی :دادوستد ،زدوخورد ،رفت وآمد.
3)بن مضارع +ا(میانوند )+بن مضارع :کشاکش ، تکاپو 4)بن مضارع +و(میانوند)+بن مضارع :سوزوگداز ،پرس وجو ،جنب وجوش .
5)بن ماضی +و(میانوند )+بن مضارع :جست وجو ،رفت وروب ، ریخت وپاش 6)فعل امر +فعل امر:بگیروببند ،بزن بکش ، بده بستان
7)اسم +میانوند +بن فعل :مرگ ومیر ، خوردوخوراک 8)صفت +ی :خوش خویی ،بدگویی 9)اسم +بن مضارع :خط کش ،نمک پاش ،روان شناس ،نفرت بار 10)صفت +اسم :سفید رود ،چهل چراغ 11)ضمیر+بن مضارع :خودرو ، خودپرداز ،خود پسند 12)صفت +بن مضارع :زیر نویس ، زیرگذر ،نزدیک بین ، 13)صفت +اسم :بالا دست ، زیر زمین 14)اسم +صفت :قدبلند ،ریش سفید
1)مفرد :اسمی است که بدون نشانه ی جمع باشد وبربیش ازیک چیزویکی اشاره نکند :خانه ، صحرا ، گل
2)جمع :اسمی که بر بیش ازیک چیز یا یک نفر اشاره کند :درختان ، گل ها
نشانه های جمع فارسی :الف )«ها »تقریبا ًهمه ی کلمات فارسی با این نشانه جمع بسته می شوند:انسا ن ها ، کتاب ها ،شهرها
ب)«ان»سخنان ،پسران .یادآوری 1:کلماتی که به «ه/ـه» ختم می شوندهنگام جمع بستن با «ان »«ه» تبدیل به «گ» می شود.مانند:تشنه +ان =تشنگان
یادآوری2:کلماتی که آخرشان به «ا» و«و»ختم می شوند درهنگام جمع بستن با«ان »«ی»میانجی اضافه می شود »انند:دانشجو+ان =دانشجویان
نشانه های جمع عربی
نشانه هایی که مخصوص زبان عربی هستند وبعضی کلمات درفارسی بااین علامت ها جمع بسته می شوند:
الف )«ات»:اشتباهات ، امکانات ،اثرات ،تحصیلات ب)«ون»روحانیون ، انقلابیون ، ملیّون ج)«ین» :مسلمین ،مومنین
3)اسم جمع :اسمی مفرد است بدون نشانه ی جمع اما درمفهوم بربیش از یکی دلالت دارد :ملّت ، گروه ،دسته ،رمه ، سپاه ،لشکر ،قبیله ، امت ،انجمن ،
ضمیر مشترک: خود، خویش وخویشتن را ضمیر مشترک می گویند.علّت نامیدن ضمیر مشترک به خاطر این است که درتمام اشخاص یکسان به کار می رود.
من خود دیدم توخود دیدی اوخود دید ماخود دیدیم شما خود دیدید ایشان (آن ها-آنان ) خود دیدند
ضمیر شخصی :کلمه ای است که به جای اسم می نشیند وازتکرار آن جلوگیری می کند.وتقریباًهمه ی نقش های دستوری (به غیراز قید،صفت)را می پذیرند.وبر دو نوع است:ضمایر ناپیوسته (منفصل )-ضمایر (پیوسته )
1-ضمیرهای ناپیوسته (منفصل ) من :اول شخص مفرد،تو:دوم شخص مفرد ،او:سوم شخص مفرد، ما:اول شخص جمع، شما دوم شخص جمع، ایشان (آن ها ،آنان )سوم شخص جمع.مانند :آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند.ضمیرهای منفصل نقش نهاد(من رفتم ) ،متمم (به اوگفتم )،مفعول (من تورا می شناسم )،مضاف الیه( اکبردوست من است)رامی پذیرند.
شخص |
مفرد |
جمع |
اول شخص |
من |
ما |
دوم شخص |
تو |
شما |
سوم شخص |
او(وی) |
ایشان (آنها ،آنان) |
2-ضمیرهای پیوسته (متصل ):این ضمیرها به اسم وفعل می چسبند: مانند :کتابم(مضاف الیه ) ،گفتمش(متمم)،دیدمش (مفعول ).
شخص |
مفرد |
جمع |
اول شخص |
ــَ م←کتابَم |
مان ←کتابمان |
دوم شخص |
ــَ ت← کتابَت |
تان ←کتابتان |
سوم شخص |
ــَ ش←کتابَش |
شان ← کتابشان |
انواع جمله ازنظر ساختار:
1)جمله ی ساده :جمله ای که بیش ازیک فعل نداشته باشد مثل :علی به ریاضی علاقه دارد.
2-جمله ی مرکّب :جمله ای که از دو یا چند جمله ی ساده تشکیل شده باشد.وبا یک حرف ربط به هم وصل شوند. مثال :عشق پیدا شد و (حرف ربط)آتش به همه عالم زد
نقش های گروه اسمی
هرگروه اسمی درجمله یکی ازنقش های زیررا برعهده دارند:
الف)نقش های اصلی :نهاد:اسلام دینی جهانی است،مفعول:چشمه های خروشان تورا می شناسند،متمم:چشمه ساردشت بامن آشناست،مسند:پسرک ازخواب بیدارشد،منادا:سعدیا، مردنکونام نمیردهرگز ب)نقش های تبعی:این نقش هاراازآن روتبعی می نامندکه به طورمستقل درجمله نمی آیندبلکه همراه گروه اسمی دیگری به کار می روندکه یکی از نقش های اصلی رادارد.وازنظرنقش تابع گروه اسمی قبل خود هستند. بدل:اسم یاگروه اسمی است که بامکث ،بعدازهسته ی گروه اسمی می آید تا توضیحی بدان بیافزایدیا آن رابیشترمعرفی کند.بدل معمولاًاسم ،عنوان ،شهرت،شغل وموقعیت اجتماعی یانام دیگریاتوضیحی برای اسم پیش ازخوداست. مثال:علی ،برادربزرگم ،امروز ازمسافرت آمد.علی امروز ازمسافرت آمد(حذف بدل). بدل ازجمله قابل حذف است وخللی درساخت جمله ایجادنمی کند.
معطوف:اسم یا گروه اسمی ای است که باحروف«و»و«یا»پس ازهسته ی گروه اسمی می آیدوازنظرنقش تابع گروه اسمی پیش ازخوداست.هریک ازاجزاءجمله می تواندمعطوف همراه داشته باشد.مثال عطف نهاد:مولوی وحافظ ازارکان ادبیات فارسی هستند.عطف مفعول:درنگاهش خشم وآتش رانمی دیدند. تکرار:آوردن دوباره ی بخشی ازسخن به منظورتأکیدبیش تر.آن چه درجمله تکرار می شودبخشی ازهمان جمله یعنی نهادیا مفعول و...است ونقش دستوری کلمه ی تکراری ،تابع نقش کلمه ی اول است.هریک ازاجزاءجمله می تواندیک بار یا بیش تر تکرارشود:تکرار نهاد:دوستم آمد،دوستم.تکرارمفعول:خانه اش راخراب کردند،خانه اش را .تـکرار متمم:ازاوبپرسیدازاو.