نکتهها در تعیین تعداد تکواژ و واژه
نکات قابل توجّه :
1- توجّه به نقش نمای اضافه و یک تکواژ محسوب کردن آن ؛مثل : جهان ِ بدون مرز = ـِـ ( 1 تکواژ ) ، هوایِ پاک = ـِ ( یِ) ( 1 تکواژ ) کشتیِ نوح = ـِـ ( « یِ » که در واج نگاری میآید امّا در املا نوشته نمیشود . ) ( 1 تکواژ )
مصوّت ـِـ در واژههای مقابل تکواژ محسوب نمیشود بنابر این هریک از آنها یک تکواژ هستند : « برایِ ، مثلِ ، مانندِ »
2- بی توجّهی به واجهای میانجی :
مثل « ی » در کلمات مختوم به مصوّت ؛ « نامهیِ ، گویایِ ، دانشجویِ ، کشتیِ » در این مواقع یا ترکیب « ی » به همراه « ـِـ » را یک تکواژ محسوب میکنیم ( یِ = ( 1 تکواژ ) ) و یا به تنهایی « ـِـ را یک تکواژ محسوب کرده واج میانجی « ی » را حذف میکنیم .
واجهای میانجی دیگر ؛ مثل : « ک » در کلماتی مانند « نیاکان ، پلّکان » ، « ج » در « ترشیجات ، مربّاجات » ، « گ » در « زندگی ، پرندگان ، جویندگان » ، « د » در کلماتی مانند « بـِدان ، بـِدین » ، « هـ » در کلماتی مانند « بهش ، بهت » ، « و » در کلماتی مانند « آهوان ، زانوان ، بانوان »
نمونههایی از تجزیه به تکواژ : دانشجو = دان + ـِش + جو + ان ( یان ) ، نیاکان = نیا + ان ( کان ) ، ترشیجات = ترش + ی + ات ( جات ) ، پرندگان = پر( بن مضارع ) + نده + ان ( گان ) ، بدان = به + ان ( دان ) ، بهش = به + ـِش ( هش )( البته ـِش با تغییر تلفّظ یا همان فرایند واجی ابدال به شکل ـِش در آمده است و در اصل ـَش بودهاست . ) ، آهوان = آهو + ان ( وان ) باید خاطر نشان کرد که در این واژه نیز فرایند واجی اتّفاق افتادهاست .
3- باید توجّه کرد که برخی از کلمات به دو شکل در واژگان ما ضبط و ثبت شدهاند ؛ مثل : بنهای مضارع « گو ، جو ، آ .. = گوی ، جوی ، آی ... » ، اسمهایی مانند « خدا = خدای ، جا = جای » بنابراین در هر دو صورت ، چه با « ی » چه بدون « ی » یک تکواژ محسوب میشوند . ؛ مثلاً : گویم = گو ( گوی ) + ـَم یا خدایگان = خدا ( خدای ) + ان ( گان )
4- توجّه به شناسهی صفر ( Ø )و محسوب کردن آن به عنوان یک تکواژ در افعالی که فاقد شناسه هستند ؛ مثلاً : است + Ø ، نیست+ Ø ، رفت + Ø ، گفته بود + Ø ، شنیده است + Ø ، دیده بود + Ø ، میآمد + Ø ، برو + Ø ، نرو+ Ø ...
نحوهی تشخیص شناسه : بهترین راه تشخیص شناسه صرفِ فعل است ، به این صورت میتوان تشخیص داد که واج و یا واجهای پایانی فعلها شناسه است یا نه . در واقع ما از محور جانشینی برای اثبات شناسه بودن و یا نبودن واج پایانی کمک میگیریم : دید : دیدم ، دیدی ، دید ـ چون در پایان فعل سوم شخص چیزی به فعل افزوده نشدهاست پس به راحتی میتوان به وجود شناسهی صفر ( Ø ) پی برد . مثال دوم فعل « دوید » که گاهی « د » و گاهی « ید » را در آن به عنوان شناسه فرض میکنند امّا با صرف آن به راحتی به وجود شناسهی صفر میتوان پیبرد : ( دویدم ، دویدی ، دوید Ø ... ) و یا مثالهای مشابه ...
راه دوم این که به آخر افعالی که شک داریم « ن » مصدری بیفزاییم : دوید = دویدن ، دید = دیدن و چون میتوان از این واژهها مصدر ساخت پس « د » در این افعال شناسه نیست ؛ امّا از افعالی مانند « رود ، بیند ، جوید » چون نمیتوان مصدر ساخت پس « د » در آنها شناسه است .
5- توجّه به تکواژهای ماضی ساز و تجزیهی آنها و محسوب کردن آنها به عنوان یک تکواژ .
نحوهی تشخیص تکواژهای ماضیساز : باید به این نکته توجّه کرد که تمام افعال از بن مضارع ساخته میشود امّا با گذشت زمان برخی از افعال از ریشهی خود دور شدهاند ولی در تعدادی از آنها هنوز بنهای مضارع به شکل اوّلیّه در درون تمامی افعال ، چه ماضی و چه مضارع باقی ماندهاست پس میتوان در افعال ماضی هم بن مضارع آن فعل را یافت .باید به این نکته نیزتوجّه کرد که تنها بنهای مضارعی را در افعال ماضی باید تجزیه کرد که بدون تغییر در افعال مضارع کاربرد دارند .
انواع پسوندهای ماضی ساز :
« ید » : خندید ، چرخـید ، گنجـید ، دوید ، پرید ، پاشـید ، جنبـید و ...
« د » : خورد ، خوانـد ، مانـد ، گردانـد ، دوانـد ، خورانـد ، آورد ، افشانـد ، افکنـد و ...
« اد » : افتـاد ، نهـاد ، ایستـاد ، فرستـاد ،
« ست » ( ـِست ) : زیـست ، مانـِست ، آراست ، توانـِست ، گریـست ،
« ت » : بافـت ، شکافـت و ...
بنابر این لازم است در هنگام شمارش تکواژها به تجزیه و شمارش این پسوندهای ماضی ساز نیز توجّه شود .
6- توجّه و تجزیه و محاسبهی تکواژ گذراساز « ان » به عنوان یک تکواژ : رساند = رس ( بن مضارع ) + ان ( پسوند گذراساز + د ( پسوند ماضی ساز ) + Ø (شناسهی صفر ) ، میجهانیدند = می + جه + ان (پسوند گذرا ساز ) + ید ( پسوند ماضی ساز ) + ـَند ( شناسه ) یا افعالی مانند : رهاند + Ø ، خوراند + Ø ، پراند + Ø ، دواند + Ø و ...
نکاتی در تعیین تعداد واژهها
1- نقش نمای اضافه یک واژه محسوب میشود : کتاب کوچک من = 5 واژه ( کتاب/ ـِ / کوچک / ـِ / من / )
2- افعال چه یک تکواژ باشند و چه چند تکواژ با هم یک فعل را تشکیل میدهند : گفت ، گفتهاست ، گفته بود ، گفتهشدهبود ، گفته باشد ، گفته شده باشد و ... هر یک تنها یک واژه هستند .و یا افعال مرکّب با تمامی اجزا یک واژه محسوب میشوند : آوردن = یک واژه ، به دست آوردن ( به معنای کسب کردن) = یک واژه ، به حساب آوردن = یک واژه ، کلاهبرداری کردن = یک واژه ، کلاه به سر کسی گذاشتن و امثالهم نیز یک واژه محسوب میشوند .
3- مواظب باشیم گروه کلمه را هرچند اجزای کوچکی داشته باشد یک واژه محسوب نکنیم : دلش میخواست . ( دل =یک واژه و ـَش = یک واژه ) ازم پرسید . ( از = یک واژه ـَم = یک واژه )
اکنون به نحوه ی تجزیهی تعدادی از کلمات مشکل به تکواژ توجّه کنید .
نیست = نی + ست ( است ) + Ø (شناسهی صفر ) / بجود = ب + جو = ـَد ( شناسه ) / ماست ( فعل ) = ما + ست ( است ) + Ø (شناسهی صفر ) / شکافتن = شکاف + ت (پسوند ماضی ساز ) + ـَن ( پسوند صدر ساز ) / برمیآید = بر + می +آ ( آی ) + ـَد (شناسه ) / ادبیّات = ادب + ی + ات / ماندگار = مان + د ( پسوند ماضی ساز ) گار / تکاپو = تک + ا + پو / زیبایی = زیب (بن مضارع ) + ا ( پسوند صفت ساز ) + ی ( یی ) ( پسوند اسم ساز )
نمونههایی از تجزیهی جملات به تکواژ و واژه : ( این جملات در سؤالات کنکورهای گذشته آمده است . )
« در شعر « باغ من » ، شاعر به توصیف پاییز میپردازد و پاییز را نه فصل بیحاصلی و خشکی و نازیبایی که مظهر زیبایی و پادشاه فصلها میداند . »
تکواژها = ( در /شعر / ـِ / باغ / ـِ / من / شاعر / به / توصیف / ـِ / پاییز /می / پرداز / ـَد / و / پاییز / را / نه / فصل / ـِ / بی / حاصل / ی / و / خشک / ی / و / نا/ زیب / ا / یی (ی) / و / پادشاه / ـِ / فصل / ها / می / دان / ـَد / )
واژهها : ( در /شعر / ـِ / باغ / ـِ / من / شاعر / به / توصیف / ـِ / پاییز /می پرداز َد / و / پاییز / را / نه / فصل / ـِ / بی حاصلی / و / خشکی / و / نا زیبایی / و / پادشاه / ـِ / فصلها / میدانـَد / )
« نثر تاریخی در قرن پنجم در کتاب تاریخ بیهقی اوج و اعتبار خاصّی یافت . »
تکواژها : ( نثر / ـِ / تاریخ / ی / در / قرن / ـِ / پنج / ـُم / در / کتاب / ـِ / تاریخ / ـِ / بیهق / ی / اوج / و / اعتبار / ـِ / خاصّ / ی / یافت / Ø /
واژهها : ( نثر / ـِ / تاریخی / در / قرن / ـِ / پنجـُم / در / کتاب / ـِ / تاریخ / ـِ / بیهقی / اوج / و / اعتبار / ـِ / خاصّی / یافتØ /
« قلمرو خیال آن قدر وسیع و پهناور است که هر چیز غیرممکن میتواند در آن جاشدنی و بودنی باشد . »
تکواژها : ( قلم / رو / ـِ / خیال / آن /قدر / وسیع / و / پهن / ا / ور / است / Ø / که / هر / چیز / ـِ / غیر / ـِ / ممکن/ می / توان / ـَد / در / آن / جا / شد / ـَن / ی / و / بو 1 / د 2 / ـَن / ی / باش / ـَد / (1- « بودن » دو بن مضارع دارد : « بو و باش » 2- پسوند ماضی ساز است . )
واژهها : ( قلمرو / ـِ / خیال / آن /قدر / وسیع / و / پهناور / استØ / که / هر / چیز / ـِ / غیر ممکن/ می توانـَد / در / آن / جا شدَنی / و / بو دَنی / باشـَد /
« با گسترش شعر فارسی در عراق و توجّه نویسندگان و شاعران به علوم و ادبیّات در شعر و نثر تحوّلی پیدا شد . »
تکواژها : ( با / گستر / ـِش / ـِ / شعر / ـِ / فارس / ی / در / عراق / و / توجّه / ـِ / نویس / ـَنده / ان (گان) / و / شاعر / ان / به / علوم / و / ادب / یّ / ات / در / شعر / و / نثر / تحوّل / ی / پیدا / شد / Ø /
واژهها : ( با / گسترش / ـِ / شعر / ـِ / فارسی / در / عراق / و / توجّه / ـِ / نویسـَندگان / و / شاعران / به / علوم / و / ادبیّات / در / شعر / و / نثر / تحوّلی / پیدا / شدØ /
« ویژگی نثر عرفانی ، سادگی و نزدیک بودن آن به زبان محاوره است . »
تکواژها : ( /ویژه / ی (گی) / ـِ / نثر / ـِ / عرفان / ی / ساده / ی (گی) / و / نزدیک / بو / د / ـَن / ـِ / آن / به / زبان / ـِ / محاوره / است / Ø /
واژهها : ( /ویژگی / ـِ / نثر / ـِ / عرفانی / سادگی / و / نزدیک بودن / ـِ / آن / به / زبان / ـِ / محاوره / استØ /
برگرفته از:گروه زبان و ادبیّات فارسی استان همدان